کلمه جو
صفحه اصلی

decade


معنی : دهه، دوره ده ساله، عدد ده
معانی دیگر : ده سال، گروه ده تایی، ده عددی

انگلیسی به فارسی

ده، عدد ده، دوره ده ساله


ده، ده‌دهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a unit of time equal to ten years.

- One hundred years is equal to ten decades.
[ترجمه Diana] صد سال برابر ده دهه است.
[ترجمه امیررضا فرهید] صد سال همان ده دهه است.
[ترجمه Reza Almasian] یک صدسال معادل ده دهه میباشد
[ترجمه ترگمان] یک صد سال برابر با ده سال است
[ترجمه گوگل] صد سال برابر ده ده سال است
- The decade of the 1930s was a difficult one for the country economically.
[ترجمه ترگمان] دهه ۱۹۳۰ برای کشور اقتصادی دشوار بود
[ترجمه گوگل] دهه ی 1930 برای اقتصاد کشور دشوار بود

(2) تعریف: a set or series of ten.

• ten years; group of ten
a decade is a period of ten years, especially one that begins with a year ending in 0, for example 1980 to 1989.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] دهه، دهه ای 1. گروه 10 تایی 2. فاصله ی بین هر دو کمیتی که نسبت آنها 10 به 1 باشد . - دهه
[ریاضیات] دوره ی ده ساله، دهه

مترادف و متضاد

دهه (اسم)
decade

دوره ده ساله (اسم)
decade

عدد ده (اسم)
decade

جملات نمونه

1. After a decade of granting salary increases, my boss ended the practice.
بعد از ده سال اعطای اضافه حقوق، رئیسم به این رسم پایان داد

2. Many people moved out of this city in the last decade.
بسیاری از مردم در دهه اخیر، از این شهر رفتند

3. I have a vision that this decade will be better than the last one.
این تصور را در سر دارم که این دهه بهتر از دهه گذشته خواهد بود

4. the decade of the eighties was good for the american economy
دهه ی (سال های) هشتاد برای اقتصاد امریکا خوب بود.

5. the present decade
دهه ی کنونی

6. to assay the scientific discoveries of the last decade
بررسی کشفیات علمی دهه ی اخیر

7. Women have become more assertive in the past decade.
[ترجمه ترگمان]زنان در دهه گذشته مصمم تر شده اند
[ترجمه گوگل]زنان در دهه گذشته قوی تر شده اند

8. The last decade has witnessed a serious rise in the levels of racism and hostility to Black and ethnic groups.
[ترجمه ترگمان]دهه گذشته شاهد افزایش جدی سطح نژادپرستی و خصومت نسبت به گروه های قومی و نژادی بوده است
[ترجمه گوگل]دهه گذشته شاهد افزایش جدی در سطح نژادپرستی و خصومت با گروه های سیاه و قومی بوده است

9. Great changes have taken place in the last decade.
[ترجمه ترگمان]تغییرات بزرگی در دهه گذشته رخ داده است
[ترجمه گوگل]تغییرات بزرگی در دهه گذشته رخ داده است

10. This would have been considered unthinkable only a decade ago.
[ترجمه ترگمان]این موضوع تنها یک دهه پیش قابل تصور می بود
[ترجمه گوگل]این تنها یک دهه قبل غیر قابل تصور بود

11. These climate shifts occurred over less than a decade.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات آب و هوایی بیش از یک دهه اتفاق افتاده است
[ترجمه گوگل]این تغییرات اقلیمی در کمتر از یک دهه اتفاق افتاد

12. This decade began badly for us.
[ترجمه Fatemeh] این دهه بسیار بد برای ما شروع شد
[ترجمه امیررضا فرهید] این دهه برای ما بد شروع شد .
[ترجمه ترگمان]این دهه برای ما بد شروع شد
[ترجمه گوگل]این دهه به شدت برای ما شروع شد

13. A decade of heavy drinking and popping pills ruined her health.
[ترجمه ترگمان]یک دهه نوشیدن و نوشیدن قرص های popping سلامتی او را خراب کرد
[ترجمه گوگل]یک دهه از قرص های نوشیدنی و نوشیدن سنگین، سلامت او را از بین برد

14. These problems persisted for much of the decade.
[ترجمه ترگمان]این مشکلات بیشتر از ده سال ادامه داشت
[ترجمه گوگل]این مشکلات برای بیشتر دهه گذشته ادامه داشت

15. Prices have risen steadily during the past decade.
[ترجمه گلگلی] قیمت ها از دهه های گذشته تا کنون افزایش یافته
[ترجمه ترگمان]قیمت ها در طی دهه گذشته افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]قیمت ها طی دهه گذشته به طور پیوسته افزایش یافته است

16. Environmental awareness has increased dramatically over the past decade.
[ترجمه ترگمان]آگاهی از محیط زیست در طول دهه گذشته به شدت افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]آگاهی محیط زیست در دهه گذشته به طور چشمگیری افزایش یافته است

17. He has rounded into his eighth decade.
[ترجمه ترگمان]او در دهه هشتم خود گرد آمده است
[ترجمه گوگل]او به دهه هشتاد خود متمایل است

18. The way we work has undergone a radical transformation in the past decade.
[ترجمه ترگمان]روشی که ما کار می کنیم تبدیل به یک تحول اساسی در دهه گذشته شده است
[ترجمه گوگل]شیوه کار ما در دهه گذشته تحولات بنیادینی را متحمل شده است

the present decade

دهه‌ی کنونی


The decade of the eighties was good for the American economy.

دهه‌ی (سال‌های) هشتاد برای اقتصاد امریکا خوب بود.


پیشنهاد کاربران

دهه = a period of ten years

ده سال متوالی و پشت سر هم

دهه ( ده سال )

معنی : دهه ( هر ده سال )
جمله نمونه:The kids of the eighties are very cool.

دهه

Century
Millenium


کلمات دیگر: