کلمه جو
صفحه اصلی

defray


معنی : تسویه کردن
معانی دیگر : (هزینه) پرداختن، پرداختن، متحمل شدن

انگلیسی به فارسی

پرداختن، متحمل شدن، تسویه کردن


دفرا، تسویه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: defrays, defraying, defrayed
مشتقات: defrayer (n.)
• : تعریف: to pay or assist in the payment of (costs or the like).

- Your contributions will help to defray the expenses of the festival.
[ترجمه ترگمان] سهم شما در پرداخت هزینه های فستیوال کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل] مشارکت شما کمک خواهد کرد تا هزینه های جشنواره را تامین کنید

• pay, cover the expenses of
if you defray someone's costs or expenses, you give them money which represents an amount that they have spent, for example while they have been doing something for you or acting on your behalf; a formal word.

مترادف و متضاد

تسویه کردن (فعل)
settle, compromise, smooth, pay off, defray, liquidate, liquidize

pay


Synonyms: bear the cost, chip in, cover cost, finance, foot the bill, fund, pay for, pick up the bill, pick up the check, pick up the tab, settle


جملات نمونه

1. The grant helped defray the expenses of the trip.
[ترجمه ترگمان]این کمک به پرداخت مخارج سفر کمک کرد
[ترجمه گوگل]این کمک هزینه های سفر را پرداخت کرد

2. I've enough money to defray expenses.
[ترجمه ترگمان]برای پرداخت هزینه ها به اندازه کافی پول دارم
[ترجمه گوگل]من پول کافی برای پرداخت هزینه ها دارم

3. The company will defray all your expenses, including car hire.
[ترجمه ترگمان]شرکت تمام هزینه های شما از جمله کرایه ماشین را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت تمام هزینه های خود را، از جمله کرایه ماشین، را نیز پرداخت می کند

4. The proceeds from the competition help to defray the expenses of the evening.
[ترجمه ترگمان]درآمد حاصل از رقابت، مخارج شب را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]درآمد حاصل از این مسابقه کمک می کند تا هزینه های شبانه را تامین کند

5. My father has to defray my education.
[ترجمه ترگمان]پدرم مجبور است تحصیلاتم را بپردازد
[ترجمه گوگل]پدرم باید تحصیلاتم را تامین کند

6. Donations are welcome to defray expenses.
[ترجمه ترگمان]کمک های خیریه برای پرداخت هزینه های پرداخت مورد استقبال قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]کمک های مالی برای پرداخت هزینه ها خوش آمدید

7. This would substantially defray the cost of operating a lunar base.
[ترجمه ترگمان]این به طور قابل توجهی هزینه راه اندازی یک پایگاه قمری را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]این امر به طور قابل ملاحظهای هزینه اداره یک پایگاه ماهانه را تامین می کند

8. And they allow boat owners the chance to defray costs by chartering out their vessels through the club.
[ترجمه ترگمان]و به مالکان کشتی این امکان را می دهد که با تخلیه کشتی های خود از طریق باشگاه هزینه ها را پرداخت کنند
[ترجمه گوگل]و آنها اجازه می دهد که صاحبان قایق ها را از طریق تخصیص عروج خود از طریق باشگاه هزینه های خود را تامین کنند

9. They strained their credit in order to defray expenses that are ( not ) of prime necessity.
[ترجمه ترگمان]آن ها اعتبار خود را تحت فشار قرار دادند تا هزینه هایی که ضروری نیستند را پرداخت کنند
[ترجمه گوگل]آنها اعتبار خود را به منظور هدر دادن هزینه هایی که (ضروری) ضروری هستند را تضعیف می کنند

10. What is rights and interests kind defray, what is asset kind defray?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی حقوق و منافع را پرداخت می کند، چه چیزی بودجه ای را تامین می کند؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی حقوق و منافع را تامین می کند، چه چیزی دارایی را تامین می کند؟

11. As a result of economic depression, of defray of American whole advertisement add fast putting delay.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه رکود اقتصادی، پرداخت هزینه کل تبلیغات آمریکایی به تعویق می اندازد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه از افسردگی اقتصادی، از کل تبلیغات تبلیغاتی آمریکایی سریعا به تاخیر می افتد

12. His bunkhouse vacations help defray the expense of two summer ranch hands.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات bunkhouse به پرداخت هزینه دو کارگر مزرعه تابستانی کمک می کند
[ترجمه گوگل]تعطیلات خوابه خود را کمک می کند هزینه دو دست نگهداری تابستان تابستان

13. We defray this charge when you pay your sundry fees bill.
[ترجمه ترگمان]ما این پول رو متحمل شدیم که شما پول sundry رو پرداخت کردین
[ترجمه گوگل]ما این هزینه را پس انداز می کنیم، زمانی که شما مبلغ هزینه های گوناگون خود را پرداخت می کنید

14. Am I allowed to work to defray the costs?
[ترجمه ترگمان]آیا من مجاز هستم که مخارج را پرداخت کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا من مجاز به پرداخت هزینه ها هستم؟

The company defrayed his travel costs entirely.

شرکت کلیه‌ی مخارج سفر او را پرداخت کرد.


All of your expenses are defrayable.

همه‌ی هزینه‌های شما قابل بازپرداخت می‌باشند.


پیشنهاد کاربران

پرداخت کردن بدهی

The proceeds from the competition help to defray the expenses of the evening.

پرداخت کردن بدهی، تسویه حساب کردن با کسی

to give someone back the money that they have spent on something
, Pay for
, discharge
, defray
foot the bills for

موفق باشید. . .



کلمات دیگر: