کلمه جو
صفحه اصلی

captor


معنی : اسیر کننده
معانی دیگر : گرفتار ساز، اسیردار، به دست آوردنده

انگلیسی به فارسی

اسیرکننده


سرقت، اسیر کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who takes or holds someone or something captive.

- The prisoners worked out a plan to escape from their captors.
[ترجمه ترگمان] این زندانیان طرحی را برای فرار از اسارت کنندگان خود انجام دادند
[ترجمه گوگل] زندانیان برنامه ای برای فرار از اسیران خود داشتند

• one who captures, one who takes by force
a captor is someone who has captured a person or animal.

مترادف و متضاد

اسیر کننده (اسم)
captor

جملات نمونه

1. My captor found no reply to this, but luckily a Monster Fish Maiden spoke up for him.
[ترجمه ترگمان]اسیر کننده من جوابی برای این کار پیدا نکرد، اما خوشبختانه ماهی هیولا با او حرف زد
[ترجمه گوگل]اسطوره من هیچ پاسخی به این نداشت، اما خوشبختانه Monster Fish Maiden برای او صحبت کرد

2. Their captor had instantly pulled them to a stop, his grip tightening painfully on their necks.
[ترجمه ترگمان]اسیر کننده آن ها فورا آن ها را متوقف کرده بود و محکم به گردن آن ها فشار می اورد
[ترجمه گوگل]اسیر آنها بلافاصله آنها را به توقف متوقف کرد، دست خود را دردناکی بر گردنش کشید

3. His captor, a man dressed in discreet dark clothing.
[ترجمه ترگمان]اسیر کننده اون مردی که لباس مشکی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]قاتل او، مردی که در لباس تاریک مخفی لباس پوشید

4. An experimentalin Denmark that uses monoethanolamine as the captor has been running for two years.
[ترجمه ترگمان]یک دانمارک experimentalin که از monoethanolamine به عنوان اسیر کننده به مدت دو سال استفاده می کند
[ترجمه گوگل]یک آزمایش کننده دانمارکی که از مونو اتانولامین به عنوان سرنشین استفاده می کند، دو سال است که در حال اجرا است

5. Valenzuela was fascinated by Gallardo's willpower, and as their relationship changed Gallardo established a subtle ascendancy over his young captor.
[ترجمه ترگمان]Valenzuela جذب نیروی اراده Gallardo شده بود، و همانطور که رابطه آن ها تغییر کرد، Gallardo یک سلطه ظریف بر اسیر کننده جوانش ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]والنزوئلا با ارادهی گالاردو تحت تأثیر قرار گرفت و به دلیل ارتباط آنها، گالاردو ظهور ظریفتری نسبت به شاهزاده جوانش ایجاد کرد

6. But his questions are themselves a kind of judgment and they resonate in his captor.
[ترجمه ترگمان]اما سوالات او نوعی قضاوت هستند و در اسیر کننده او طنین انداز می شوند
[ترجمه گوگل]اما سوالات خودشان یک نوع قضاوت هستند و در محکومیت او بازتاب می یابند

7. An extension of this may occur when the victim actually, becomes a supporter or advocate of her captor.
[ترجمه ترگمان]بسط این اتفاق زمانی رخ می دهد که قربانی در واقع به یک حامی یا حامی اسیر کننده اش تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]گسترش آن ممکن است رخ دهد، زمانی که قربانی در واقع طرفدار یا طرفدار اسیر او می شود

8. He knew that he had to die to free the captives from the corruption within and the Captor without.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که باید بمیرد تا اسیران را از میان فساد و رشوه خواری آزاد کند
[ترجمه گوگل]او می دانست که باید بمیرد تا اسیران را از فساد در داخل و اسیران خارج کند

9. The defeated were either beheaded or brought back as slaves and their property seized by their captor.
[ترجمه ترگمان]افراد شکست خورده یا بریده شدند و یا به عنوان برده بازگردانده شدند و اموالشان توسط اسیر کننده آن ها توقیف شد
[ترجمه گوگل]شکست خورد یا سر بریده شد و یا به عنوان بردگان و اموال خود را به دست آوردند

10. An experimental plant in Denmark thatuses monoethanolamine as the captor has been running for two years.
[ترجمه ترگمان]یک گیاه تجربی در دانمارک thatuses monoethanolamine به عنوان اسیر کننده به مدت دو سال در حال اجراست
[ترجمه گوگل]یک گیاه آزمایشی در دانمارک که مونو اتانولامین را به عنوان قاتل در اختیار دارد، برای مدت دو سال در حال اجرا است

11. He could never ever give any responses to his captor other than name, rank, serial number and date of birth.
[ترجمه ترگمان]او هیچ وقت نمی توانست به اسیر کردن خود به غیر از اسم، رتبه، شماره سریال و تاریخ تولد پاسخ دهد
[ترجمه گوگل]او هرگز نمیتواند هیچ پاسخی به اسیرش به جز نام، رتبه، شماره سریال و تاریخ تولد نداشته باشد

He killed his captors and ran away.

او اسیرکنندگان خود را کشت و فرار کرد.


پیشنهاد کاربران

اسیرگیر


کلمات دیگر: