کلمه جو
صفحه اصلی

captivate


معنی : فریفتن، اسیر کردن
معانی دیگر : شیفتن، دل فریفتن، شیدا کردن، دلباخته کردن، مفتون کردن، اسیر عشق کردن، افسون کردن، (در اصل) اسیر کردن، دستگیر کردن

انگلیسی به فارسی

شیفتن، فریفتن، اسیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: captivates, captivating, captivated
مشتقات: captivative (adj.), captivatingly (adv.), captivation (n.), captivator (n.)
• : تعریف: to charm or fascinate, as by beauty or wit; enthrall.
مترادف: bewitch, charm, enchant, enthrall, fascinate, mesmerize
متضاد: bore, repel
مشابه: attract, dazzle, delight, entrance, hypnotize, infatuate, intrigue, lure, seduce, slay, spellbind, transport

- She was captivated by the gracefulness of the dancers.
[ترجمه A.A] او شیفته زیبائی رقصندگان شد
[ترجمه ترگمان] او شیفته زیبایی رقاصان رقص بود
[ترجمه گوگل] او با لطافت رقصنده جذب شد

• enchant, capture someone's interest, charm
if you are captivated by someone or something, you find them fascinating and attractive.

مترادف و متضاد

attract, enchant


فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

اسیر کردن (فعل)
capture, captivate, enthrall, enthral

Synonyms: allure, beguile, bewitch, charm, dazzle, delight, draw, enamour, enrapture, enslave, ensnare, entertain, enthrall, entrance, fascinate, gratify, grip, hold, hook, hypnotize, infatuate, intrigue, lure, magnetize, make a hit with, mesmerize, please, rope in, seduce, spellbind, sweep off one’s feet, take, turn one on, vamp, wile, win


Antonyms: disgust, disillusion, offend, repel, repulse


جملات نمونه

1. He was captivated by her beauty.
[ترجمه محسن] او مجذوب زیبایی او شد.
[ترجمه ترگمان]شیفته زیبایی او شده بود
[ترجمه گوگل]او زیبایی او را جذب کرد

2. The children were captivated by his thrilling story.
[ترجمه محسن] کودکان مجذوب داستان هیجان انگیز او شدند.
[ترجمه ترگمان]این داستان هیجان انگیز بچه ها را شیفته خود کرده بود
[ترجمه گوگل]کودکان توسط داستان هیجان خود را جذب شد

3. I was captivated by her brilliant mind.
[ترجمه بیتا] من شیفته ی ذهن درخشان او شدم
[ترجمه ترگمان]ذهن درخشانش من را شیفته خود کرده بود
[ترجمه گوگل]من توسط ذهن درخشان او جذب شدم

4. We spent a week relaxing on the captivating island of Capri.
[ترجمه ترگمان]ما یک هفته را در جزیره فریبنده کاپری به استراحت پرداختیم
[ترجمه گوگل]ما یک هفته در جزیره فریبنده کاپری صرف کردیم

5. The schoolboys were captivated by the adventures of the heroes in the animated cartoon.
[ترجمه ترگمان]شاگردان مدرسه مجذوب ماجراهای قهرمانان کارتون animated شده بودند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان از طریق ماجراهای قهرمانان در کارتون متحرک غرق شدند

6. The children were captivated by her stories.
[ترجمه ترگمان]بچه ها مجذوب داستان های او شده بودند
[ترجمه گوگل]کودکان داستانهای او را جذب کردند

7. The kindergarten children were captivated by the variety of animals in the zoo.
[ترجمه ترگمان]کودکان مهد کودک در باغ وحش توسط انواع حیوانات مورد توجه قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]کودکان مهد کودک توسط انواع حیوانات در باغ وحش جذب شدند

8. The audience was captivated by her performance.
[ترجمه ترگمان]حضار مجذوب نمایش او شدند
[ترجمه گوگل]مخاطب توسط عملکرد او جذب شد

9. For 40 years she has captivated the world with her radiant looks.
[ترجمه ترگمان]او به مدت ۴۰ سال جهان را با نگاه تابناک خود شیفته کرده است
[ترجمه گوگل]او 40 سال است که جهان را به نظر می رسد

10. Both gods and mortal men found her captivating.
[ترجمه ترگمان]هر دو خدا و آدمیان فانی را دلربا یافته بودند
[ترجمه گوگل]هر دو خدایان و مردان فانی او را فریبنده یافت

11. The music captivated us.
[ترجمه ترگمان]موسیقی ما را شیفته خود ساخت
[ترجمه گوگل]موسیقی ما را جذب کرد

12. With her beauty and charm, she captivated film audiences everywhere.
[ترجمه ترگمان]او با زیبایی و جذابیت خود، شنوندگان فیلم را در همه جا مجذوب خود کرد
[ترجمه گوگل]با زیبایی و جذابیت او، مخاطبان فیلم را در همه جا جذاب کرد

13. He found her captivating.
[ترجمه ترگمان]این زن دلربا را جذاب یافته بود
[ترجمه گوگل]او فریبنده اش یافت

14. Why was no one captivated by her trip to the United States?
[ترجمه ترگمان]چرا کسی به سفر خود به آمریکا نرفته بود؟
[ترجمه گوگل]چرا هیچ کس توسط سفر خود به ایالات متحده دستگیر نشد؟

15. They were captivated by the beautiful village, played croquet on the lawn and altogether had a delightful time.
[ترجمه ترگمان]آن ها شیفته این دهکده زیبا شده بودند و کریکت بازی می کردند و روی هم رفته خوش و خرم بودند
[ترجمه گوگل]آنها توسط روستای زیبا جذب شدند، کروکت روی چمن بازی کردند و در مجموع یک زمان لذت بخش داشتند

He was a captivating speaker.

او سخنران مسحورکننده‌ای بود.


At the age of eighteen, I was captivated by a woman named Parivash.

در هجده‌سالگی شیفته‌ی زنی به نام پریوش شدم.


پیشنهاد کاربران

مجذوب شدن

درگیر کردن

نام یک نرم افزار تولید محتوا شرکت ادوبی

شیفته شدن


کلمات دیگر: