کلمه جو
صفحه اصلی

carp


معنی : کپور، ماهی کول، عیب جویی کردن، از روی خرده گیری صحبت کردن، گله کردن
معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی کپور (ماهی های cyprinoid به ویژه cyprinus carpio که خوراکی هستند)، نق زدن، قر زدن، بهانه گیری کردن، (در مورد چیزهای کم اهمیت) انتقاد و بدخلقی کردن، کپور
carp_
پسوند: میوه [endocarp]

انگلیسی به فارسی

عیب‌جویی کردن، از روی خرده‌گیری صحبت کردن، گله کردن، (جانورشناسی) ماهی کول، کپور


کپور، ماهی کول، عیب جویی کردن، گله کردن، از روی خرده گیری صحبت کردن


انگلیسی به انگلیسی

پسوند ( suffix )
• : تعریف: part of a fruit; fruit.

- pericarp
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] طوفان
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: carps, carping, carped
مشتقات: carper (n.)
• : تعریف: to complain and criticize constantly, esp. about petty things.
مترادف: cavil, complain, nag, nitpick, whine
مشابه: animadvert, beef, bellyache, bitch, criticize, gripe, grumble, harp, moan, niggle, pick, pick on, quibble, squawk

- She was tired of listening to him carp about his co-workers.
[ترجمه ترگمان] او از گوش دادن به او در مورد همکارانش خسته شده بود
[ترجمه گوگل] او از گوش دادن به کاپیتان خود در مورد همکارانش خسته شد
اسم ( noun )
حالات: carp, carps
(1) تعریف: a large edible freshwater fish, found or bred in lakes and ponds.

(2) تعریف: any of several fishes of the same biological family, such as the goldfish.

• freshwater fish
complain, nag, worry
a carp is a large fish that lives in lakes and rivers.

مترادف و متضاد

کپور (اسم)
carp, minnow

ماهی کول (اسم)
carp

عیب جویی کردن (فعل)
impeach, criticize, carp, cavil, find faults, nag, vituperate

از روی خرده گیری صحبت کردن (فعل)
carp

گله کردن (فعل)
blame, grumble, gripe, carp

nag


Synonyms: bother, cavil, censure, complain, criticize, find fault, fuss, grumble, hypercriticize, knock, nitpick, objurgate, pan, peck, pick at, quibble, reproach


Antonyms: ignore, let go


جملات نمونه

1. They saw a little carp swimming swiftly in the stream.
[ترجمه ترگمان]ماهی های کوچک را دیدند که به سرعت در آب شنا می کرد
[ترجمه گوگل]آنها سریعا در جریان جریان ماهیگیری را دیدند

2. He always finds something to carp about.
[ترجمه ترگمان]همیشه چیزی برای صید ماهی پیدا می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه چیزهایی را برای کاپیتان پیدا می کند

3. Carp live in the lake.
[ترجمه ترگمان]کارپ تو دریاچه زندگی میکنه
[ترجمه گوگل]کپور در دریاچه زندگی می کند

4. The pond contains a mixture of goldfish and carp.
[ترجمه ترگمان]استخر شامل مخلوطی از ماهی قرمز و ماهی است
[ترجمه گوگل]این حوضچه حاوی ترکیبی از ماهی قرمز و کپور است

5. The research began after the discovery of hermaphrodite carp next to a large sewage outfall.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق پس از کشف کپور hermaphrodite در کنار یک outfall فاضلاب بزرگ آغاز شد
[ترجمه گوگل]این تحقیق پس از کشف کپور هرفافودی در کنار یک فاضلاب بزرگ فاضلاب آغاز شد

6. These are probably latched on to by carp when digging for food.
[ترجمه ترگمان]این ها احتمالا در هنگام حفر برای غذا، به وسیله کپور مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]اینها احتمالا به وسیله کپور در هنگام حفر کردن مواد غذا باقی می مانند

7. Carp are no different from any other big fish.
[ترجمه ترگمان]Carp از ماهی های بزرگ دیگر تفاوت چندانی ندارد
[ترجمه گوگل]کپور هیچ گونه ماهی دیگری ندارد

8. And that he bequeathed his carp pond to the local Boy Scouts?
[ترجمه ترگمان]و برکه carp را برای the پسر محلی به ارث گذاشت؟
[ترجمه گوگل]و این که او پادشاه پرندگان خود را به باغبانان محلی محلی تحویل داد؟

9. Be pleasant, don't carp, but act like a corkscrew and draw out all the information you can.
[ترجمه ترگمان]خوب باش، ماهی کپور، اما مثل یک بطری باز کن و هر اطلاعاتی که از دستت بر بیاد بیرون بیار
[ترجمه گوگل]لذت ببرید، کپور نزنید، اما مثل یک کرم ضد آفتاب عمل کنید و تمام اطلاعاتی را که می توانید بکشید

10. Many other fishermen think carp anglers are mad because they can go for days without a bite.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ماهیگیران فکر می کنند که کپور ماهی ها دیوانه است چون می توانند بدون گاز به مدت چند روز بروند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ماهیگیران دیگر فکر می کنند ماهیگیران کاپیتان دیوانه هستند زیرا می توانند روزها بدون نیش بخورند

11. I used to be able to summon a carp from the pond.
[ترجمه ترگمان]من قبلا قادر بودم ماهی کپور را از استخر بیرون بیاورم
[ترجمه گوگل]من توانستم یک کپور را از حوضچه امتحان کنم

12. But with careful management the carp can still be a boon to water authorities.
[ترجمه ترگمان]اما با مدیریت دقیق، ماهی می تواند برای مقامات آب نعمتی باشد
[ترجمه گوگل]اما با توجه به مدیریت دقیق، کپورها هنوز هم می توانند مقامات آبزیانی را در اختیار داشته باشند

13. Bream, carp and roach, on pole fished bronze maggot.
[ترجمه ترگمان]ماهی کپور، ماهی کپور و یک سوسک bronze
[ترجمه گوگل]بره، کپور و قارچ، بر روی قطب چوب ماهی قزل آلا برنزی

14. However, all the fish known collectively as carp and, of course, the common goldfish and its forms reproduce freely.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تمام ماهی ها به طور جمعی به عنوان ماهی شناخته می شوند و البته، ماهی قرمز معمولی و شکل های آن آزادانه تولید می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، تمام ماهی شناخته شده به طور کلی به عنوان کپور، و البته، ماهی قرمز معمولی و فرم های آن آزادانه آزاد می شود

15. Carp are capable of growing and thriving in both small and large lakes.
[ترجمه ترگمان]کارپ قادر به رشد و پیشرفت در هر دو دریاچه کوچک و بزرگ است
[ترجمه گوگل]کپور قادر به رشد و پرورش در هر دو دریاچه کوچک و بزرگ است

As soon as he got home, his wife would start carping.

همین‌که به خانه می‌رسید، زنش شروع می‌کرد به نق‌زدن.


پیشنهاد کاربران

دامپزشکی و علوم دامی
مچ دست

من یه جایی دیدم که معنی فرش میداد.
Carpet

ماهی کپور

نان گرد، نان کماج، مدل موی گوجه ای


کلمات دیگر: