1. His defection to the other side was the ultimate betrayal.
[ترجمه ترگمان]فرار او به سوی دیگر، خیانت نهایی بود
[ترجمه گوگل]نزاع او با طرف دیگر خیانت نهایی بود
2. Recent changes in policy have resulted in large-scale defection from the party.
[ترجمه ترگمان]تغییرات اخیر در سیاست منجر به فرار گسترده از سوی حزب شده است
[ترجمه گوگل]تغییرات اخیر در سیاست منجر به انحراف گسترده ای از حزب شده است
3. To attempt defection would be to sign their death warrants, and no man could be expected to do that.
[ترجمه ترگمان]فرار کردن به فرار از حکم اعدام صادر خواهد شد و هیچ مردی نباید انتظار داشته باشد که این کار را بکند
[ترجمه گوگل]برای تلاش برای نابودی، حکم اعدام آنها امضا خواهد شد، و هیچکس نمی تواند انتظار داشته باشد که این کار را انجام دهد
4. The more sceptical see Vercruysse's defection simply as a private tiff between the artist and Hoet.
[ترجمه ترگمان]هر فرد شکاک، فرار Vercruysse را به سادگی یک TIFF خصوصی بین هنرمند و Hoet می بیند
[ترجمه گوگل]هرچه بیشتر شکاک باشید، تخلف Vercruysse را به عنوان یک تمثیل خصوصی بین هنرمند و Hoet مشاهده کنید
5. Following Rothermere's defection, radical voices within the movement suggested the use of open anti-semitism to stimulate popular response.
[ترجمه ترگمان]پس از فرار Rothermere، صداهای رادیکال داخل این جنبش، استفاده از anti آزاد برای تحریک واکنش عمومی را مطرح کردند
[ترجمه گوگل]به دنبال رفع تحریم های روتمر، صداهای رادیکال درون جنبش پیشنهاد استفاده از آنتی سمپماتیک باز را برای تحریک پاسخ های مردمی پیشنهاد دادند
6. Mukhamedov's defection two years ago, just as Communism was falling apart, will not be forgiven in a hurry.
[ترجمه ترگمان]فرار Mukhamedov دو سال پیش، همانطور که کمونیسم در حال سقوط است، به سرعت بخشیده نخواهد شد
[ترجمه گوگل]دو سال پیش، اگرچه کمونیسم در حال سقوط است، عجله ندارد
7. Philby remained bitter towards Burgess, whose defection had thrown suspicion on him and ultimately led to his unmasking.
[ترجمه ترگمان]Philby نسبت به برجس، که defection به او بدگمان شده بودند و سرانجام به unmasking منتهی می شد، bitter مانده بود
[ترجمه گوگل]فیلیبی نسبت به برگرس تلخ باقی مانده بود، که نفی آن سوء ظن بر او بود و در نهایت منجر به انهدام او شد
8. The defection of foreign personnel from his programme, that too was crisis.
[ترجمه ترگمان]فرار پرسنل خارجی از برنامه اش، آن هم یک بحران بود
[ترجمه گوگل]دفع کارکنان خارجی از برنامه خود، که همچنین بحران بود
9. Andy Hertzfeld recalls being so stunned at the defection that he felt the entire project might fall apart.
[ترجمه ترگمان]اندی هرتزفلد به خاطر این که احساس می کرد کل پروژه ممکن است از بین برود گیج شده بود
[ترجمه گوگل]اندی هرتسفلد یادآوری می کند که در چنین فریبنده ای خفه شده است که احساس می کند کل پروژه ممکن است سقوط کند
10. Warwick's defection also called into question the loyalty of royal retainers within the duchy of Lancaster.
[ترجمه ترگمان]جدایی آو واریک نیز به منزله زیر سوال بردن وفاداری of سلطنتی در دو کنشین لنکستر خوانده شد
[ترجمه گوگل]تخریب وارویک همچنین وفاداری سلسله مراتب را در قلمرو لنکستر مطرح کرد
11. The successful defection of Lyalin presented MI 5 with a unique opportunity.
[ترجمه ترگمان]فرار موفقیت آمیز of در ۵ ام آی را با یک فرصت منحصر به فرد ارایه داد
[ترجمه گوگل]دفع موفقیت لیالین MI 5 با یک فرصت منحصر به فرد ارائه شد
12. Deadlock is a boring game where mutual defection pays best.
[ترجمه ترگمان]بازی کردن یک بازی خسته کننده است که در آن فرار دو طرفه به بهترین نحو انجام می شود
[ترجمه گوگل]Deadlock یک بازی خسته کننده است که در آن دفاع متقابل بهترین است
13. Enterprises have to realize that 1 % defection of a product equals 100 % loss for the customer.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها باید بدانند که ۱ درصد فرار یک محصول برابر با ۱۰۰ درصد ضرر برای مشتری است
[ترجمه گوگل]شرکت ها باید درک کنند که تخفیف 1٪ محصول یک درصد برابر با مشتری است
14. As Colonel Karuna's defection suggests, the Tigers'grip on the east was always loose.
[ترجمه ترگمان]چون فرار کلنل Karuna پیشنهاد می کند، ببرها همیشه شل و شل می شوند
[ترجمه گوگل]همان طور که سرکلاژ کارونا می گوید، تیررس در شرق همیشه شل است