1. two of the senators gave the president a good basting
دو نفر از سناتورها حسابی خدمت رئیس جمهور رسیدند.
2. Pam was in the middle of basting the turkey.
[ترجمه ترگمان] پم \"وسط گوشت بوقلمون بود\"
[ترجمه گوگل]پم در وسط پرورش بوقلمون بود
3. Laura was basting the leg of lamb.
[ترجمه ترگمان]لورا در حال خرد کردن پای گوشت بره بود
[ترجمه گوگل]لورا پا برهنه را بریده بود
4. Bake for 15-20 minutes, basting occasionally.
[ترجمه ترگمان]در حال فر زدن برای ۱۵ تا ۲۰ دقیقه است، و گاهی به هم بزنید
[ترجمه گوگل]پخت برای 15-20 دقیقه، گاه گاه گمشده
5. Roast for 30 minutes, basting often with the pan juices.
[ترجمه ترگمان]گوشت گوساله را برای ۳۰ دقیقه کباب کنید، و اغلب با ماهی تابه بریزید
[ترجمه گوگل]ظرف 30 دقیقه را بپزید، اغلب با آبمیوه پاستوریزه کنید
6. When roasting lean meats and small game birds, basting is essential to maintain moisture.
[ترجمه ترگمان]در هنگام کباب کردن گوشت نرم و پرندگان کوچک بازی، روغن زدن برای حفظ رطوبت ضروری است
[ترجمه گوگل]هنگام شستشو گوشت لاغر و پرندگان کوچک بازی، بیستینگ برای حفظ رطوبت ضروری است
7. It combines both a marinade and a basting sauce.
[ترجمه ترگمان]آن هم ترکیبی از سس و یک سس basting است
[ترجمه گوگل]این مینا ترکیبی از مینیاتوری و یک سس برنج است
8. A: Some cooks say that basting does nothing to ensure moist meat; others swear by it.
[ترجمه ترگمان]پاسخ: بعضی از آشپزها می گویند برای اطمینان از خوردن گوشت مرطوب هیچ کاری انجام نمی دهد؛ دیگران به آن قسم می خورند
[ترجمه گوگل]بعضی از آشپزان می گویند که شستشو چیزی برای تأمین گوشت مرطوب انجام نمی دهد؛ دیگران با آن قسم می خورند
9. The most common used of basting is continuously even stitches.
[ترجمه ترگمان]شایع ترین استفاده از روغن زدن، به طور مداوم بخیه زدن است
[ترجمه گوگل]شایع ترین استفاده از basting به طور مداوم حتی بخیه است
10. Remove machine basting by snipping the top thread at frequent intervals and pulling out the bobbin thread first.
[ترجمه ترگمان]در فواصل مکرر از روی یک رشته از ماشین بردارید و ابتدا رشته bobbin را بکشید
[ترجمه گوگل]با برداشتن موضوع بالا در فواصل مکرر، ابتدا با برداشتن دستگاه برداشته و ابتدا با ضربه زدن به رشته طناب
11. She was in the kitchen basting a turkey when Bess rang the bell.
[ترجمه ترگمان]وقتی که خانم بس وی زنگ را به صدا درآورد، در آشپزخانه مشغول خوردن بوقلمون بود
[ترجمه گوگل]وقتی بیس زنگ زنگ زد، او در آشپزخانه یک بوقلمون بود
12. Machine basting is a quick method for the temporary joining of two pieces of fabric.
[ترجمه ترگمان]basting ماشینی یک روش سریع برای اتصال موقت دو تکه پارچه است
[ترجمه گوگل]بتینگ ماشین یک روش سریع برای اتصال به موقع دو قطعه پارچه است
13. Moreover, roasting and basting operations were continually carried on in front of the genial blaze.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، کباب کردن و ریختن روغن به صورت پیوسته در جلوی آتش ملایم و ملایم ادامه می یافت
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عملیات سرخ کردن و بتینگ به طور پیوسته در مقابل آتش سوزی عمیق صورت گرفت
14. Connecting rod feeding mechanism, needle bar basting, looper hooking form parallel chain - stitch, which stitch is firmelastic.
[ترجمه ترگمان]اتصال مکانیزم تغذیه میله ای، سس میله سوزن، looper قلاب مانند به شکل زنجیر به هم وصل می شوند که بخیه زده می شود
[ترجمه گوگل]مکانیسم تغذیه میله، نوار سوزنی، چسبیدن به لپ تاپ، شکل دادن به زنجیر موازی - دوختن، که دوختن استالاستیک است