کلمه جو
صفحه اصلی

capitulate


معنی : تسلیم شدن، سرسپردن
معانی دیگر : (با قید شرایط) تسلیم دشمن شدن (در مقابل تسلیم بدون قید و شرط : unconditional surrender)، دست از پایداری کشیدن، ترک مقاومت کردن، سرفرود آوردن

انگلیسی به فارسی

تسلیم شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: capitulates, capitulating, capitulated
مشتقات: capitulant (n.), capitulator (n.)
• : تعریف: to surrender or acquiesce.
مترادف: acquiesce, assent, bow, buckle, cave in, comply, concede, knuckle under, say uncle, surrender, yield
متضاد: hold out, resist
مشابه: accede, agree, bend, call it quits, concur, consent, give, submit, succumb

- The vanquished nation was forced to capitulate to the terms of the victors.
[ترجمه ترگمان] ملت مغلوب مجبور شد تسلیم شروط فاتحان شود
[ترجمه گوگل] ملت مهاجم مجبور شد به شرایط پیروزی ها سرزنش کند
- When his lawyer reminded him of the terms of the legal agreement, he capitulated.
[ترجمه ترگمان] هنگامی که وکیل مدافع او را از مفاد قرارداد قانونی آگاه ساخت، تسلیم شد
[ترجمه گوگل] هنگامی که وکیل او از شرایط قرارداد قانونی به او یادآوری کرد، سرپرستی کرد
- The police informed the rioting prisoners that they would not capitulate to their demands.
[ترجمه ترگمان] پلیس به زندانیان شورشی اطلاع داد که تسلیم خواسته های آن ها نخواهند شد
[ترجمه گوگل] پلیس زندانیان شورش را مطلع کرد که به خواسته هایشان سرکوب نمی شوند

• give in, surrender
if you capitulate, you stop resisting and do what someone else wants you to do.

مترادف و متضاد

تسلیم شدن (فعل)
abandon, surrender, give in, submit, capitulate, succumb, quit, vouchsafe, acquiesce, defer, knuckle, obey

سرسپردن (فعل)
capitulate, obey

give in


Synonyms: bow, buckle under, cave in, cede, come across, come to terms, concede, defer, fold, give away the store, give out, give up, knuckle under, put out, relent, submit, succumb, surrender, yield


Antonyms: defend, fight


جملات نمونه

1. the government had to capitulate to the workers' demands
دولت مجبور شد تسلیم خواسته های اعتصاب کنندگان شود.

2. they threatened her, but she did not capitulate
او را تهدید کردند ولی سر فرود نیاورد.

3. The ememy was warned to capitulate or face annihilation.
[ترجمه ترگمان]The به تسلیم هشدار داده شد یا با نابودی مواجه شد
[ترجمه گوگل]ادمه هشدار داده شد که سرزنش و یا نابودی را به چالش بکشد

4. We will never capitulate to pressure from outside.
[ترجمه ترگمان]ما هرگز از بیرون تسلیم نمی شویم
[ترجمه گوگل]ما هرگز به فشار از خارج سرزنش نخواهیم کرد

5. The Park Chung Hee clique will capitulate to this peace offensive.
[ترجمه ترگمان]پارک \"چونگ هی clique\" تسلیم این تهاجم صلح خواهد شد
[ترجمه گوگل]کلیپ پارک چانگ هی به این توهین صلح سرزنش خواهد شد

6. Preparing to capitulate, these reactionaries obsequiously carried out the orders of the Japanese and Wang Ching -wei, and the first people they killed were the most resolute fighters against Japan.
[ترجمه ترگمان]این واکنش ها، که در حال آماده شدن برای تسلیم بودند، دستورها ژاپنی ها و وانگ چینگ - وی را انجام دادند و نخستین کسانی که کشته شدند، most جنگجو در مقابل ژاپن بودند
[ترجمه گوگل]این واکنش ها برای آماده شدن برای سرنگونی، سفارشات ژاپنی و وانگ چینگ ووی را انجام دادند و اولین افرادی که کشته شدند، مبارزان باتجربه ترین بر ضد ژاپن بودند

7. When I came to him he began to capitulate with me.
[ترجمه ترگمان]وقتی به نزد او آمدم، او شروع به تسلیم شدن با من کرد
[ترجمه گوگل]وقتی به او رسیدم او با من سر و کار داشت

8. The jade is so stout she won't capitulate nor yield upon any terms.
[ترجمه ترگمان]ماده سفید آنقدر قوی است که تسلیم نخواهد شد و به هیچ وجه تسلیم نخواهد شد
[ترجمه گوگل]جید چنان استوار است که هیچگونه تسلیم نخواهد کرد و بر هیچ شرایطی عمل نخواهد کرد

9. Watching an insipid and familiarly witless England side capitulate to Spain, those other European rank underachievers?
[ترجمه ترگمان]که an و insipid و witless انگلیس را به اسپانیا و آن other دیگر اروپایی نگاه می کرد؟
[ترجمه گوگل]تماشای انگلیس ناخوشایند و ناخوشایند به اسپانیا، آن دسته از دست اندرکاران دیگر اروپایی را سرزنش می کنند؟

10. It'signifies a decision to capitulate to Japanese imperialism.
[ترجمه ترگمان]این سبک بیانگر تصمیم تسلیم در مقابل امپریالیسم ژاپن است
[ترجمه گوگل]حکم اعدام برای امپریالیسم ژاپنی را تصدیق می کند

11. Although It'seems to us that we will likely capitulate soon.
[ترجمه ترگمان]اگرچه به نظر ما به زودی تسلیم خواهیم شد
[ترجمه گوگل]اگر چه به نظر می رسد که ما به زودی به احتمال زیاد سرزنش خواهیم کرد

12. They were finally forced to capitulate to the terrorists' demands.
[ترجمه ترگمان]آن ها در نهایت مجبور به تسلیم به خواسته های تروریست ها شدند
[ترجمه گوگل]آنها سرانجام مجبور به تسلیم درخواست های تروریست شدند

13. However, I don't see the point of fighting off one set of advances only to capitulate to the next.
[ترجمه ترگمان]با این حال، من نقطه مبارزه با یک مجموعه از پیشرفت را تنها برای تسلیم بعدی نمی بینم
[ترجمه گوگل]با این حال، نقطهی مبارزه کردن با یک سری پیشرفتها را تنها برای سرنگون کردن آینده نمیبینم

The rebels capitulated on the tenth of December.

شورشیان در دهم دسامبر تسلیم شدند.


The government had to capitulate to the workers' demands.

دولت مجبور شد تسلیم خواسته‌های اعتصاب‌کنندگان شود.


They threatened her, but she did not capitulate.

او را تهدید کردند؛ ولی سر فرود نیاورد.


پیشنهاد کاربران

سر تعظیم فرود آوردن

give in, yield. . . .
انجام کاری خلاف میل باطنی، تن دادن به انجام کاری، تسلیم شدن


کلمات دیگر: