کلمه جو
صفحه اصلی

carney


معنی : ریشخند کردن
معانی دیگر : دلنوازی کردن

انگلیسی به فارسی

کارنی، ریشخند کردن


ریشخندکردن، دلنوازی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• (informal) carnival; person who works in a carnival (also carny)

مترادف و متضاد

ریشخند کردن (فعل)
praise, blandish, coax, bamboozle, cajole, carny, lout, blarney, carney, sweet-talk, wheedle


کلمات دیگر: