کلمه جو
صفحه اصلی

decompress


معنی : خرد ساختن، ناهمفشرده کردن، از فشار هوا کاستن
معانی دیگر : (فضانورد یا غواص و غیره را به کمک ابزار ویژه از خطر هوای فشرده رهانیدن) فشار زدایی کردن، (فشار را از بین بردن) وافشردن

انگلیسی به فارسی

فشارزدایی کردن، ازفشار هوا کاستن، خرد ساختن


دفع کردن، ناهمفشرده کردن، از فشار هوا کاستن، خرد ساختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: decompresses, decompressing, decompressed
(1) تعریف: to reduce pressure or compression on.

(2) تعریف: gradually to return (a person such as a diver who has been under compression) to normal air pressure.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: decompressive (adj.)
• : تعریف: to become decompressed.

• lessen pressure; expand a compressed file (computers)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] فشاربرداری
[کامپیوتر] استخراج کردن ؛ از فشردگی خارج کردن

مترادف و متضاد

خرد ساختن (فعل)
abate, diminish, dwindle, mitigate, minify, reduce, decrease, lessen, turn down, bate, curtail, damp down, decompress, narrow, extenuate, de-escalate, impair

ناهمفشرده کردن (فعل)
decompress

از فشار هوا کاستن (فعل)
decompress

جملات نمونه

1. I went to Hawaii for a week to decompress.
[ترجمه ترگمان]من برای یه هفته رفتم هاوایی تا دوباره جمع و جور کنم
[ترجمه گوگل]من برای یک هفته به هاوائی رفتم تا فشردم

2. Most Macintosh computers can decompress files automatically.
[ترجمه ترگمان]اغلب کامپیوترهای مکینتاش می توانند به طور خودکار فایل ها را ذخیره کنند
[ترجمه گوگل]اکثر رایانه های مکینتاش می توانند فایل ها را به طور خودکار فشرده سازی کنند

3. After you download a compressed file, you must decompress it to get it to work.
[ترجمه anonymuos] بعد از اینکه پرونده فشرده رو دانلود کردی، باید از حالت فشرده خارجش کنی تا جواب بده
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه پرونده فشرده رو دانلود کردی، باید فشار بیاری تا جواب بده
[ترجمه گوگل]پس از دانلود یک فایل فشرده، باید آن را برای فشردن آن به کار باز کنید

4. The fire caused the plane's cabin to decompress.
[ترجمه ترگمان]آتش کابین هواپیما را روشن کرده بود
[ترجمه گوگل]این آتش باعث کابین هواپیما شد

5. Before you can decompress it you need the right program to do the job.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بتوانید تشخیص دهید که برای انجام این کار به برنامه مناسب نیاز دارید
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بتوانید آن را فشرده کنید، برای انجام این کار به برنامه درست نیاز دارید

6. Decompress all compressed NTFS files on a drive in single operation. Optimize system performance.
[ترجمه ترگمان]همه فایل های NTFS فشرده را بر روی دیسک گردان در یک عملیات واحد تنظیم کنید عملکرد سیستم Optimize
[ترجمه گوگل]تمام فشرده سازی فایل های NTFS بر روی یک درایو را در یک عملیات تک فشرده کنید بهینه سازی عملکرد سیستم

7. The TUP system will slowly decompress the rescues as well as provide a place to undertake initial cleansing and medical triage.
[ترجمه ترگمان]سیستم TUP به کندی عملیات نجات و همچنین فراهم کردن محلی برای انجام عملیات پاک سازی اولیه و پزشکی را به کندی اجرا خواهد کرد
[ترجمه گوگل]سیستم TUP به آرامی نجات را دفع می کند و همچنین مکان هایی برای تمیزکاری اولیه و ترجیح پزشکی را فراهم می کند

8. Could not decompress data for % you do not have compressor % 2 installed.
[ترجمه ترگمان]بازیابی داده ها برای % s ممکن نیست کمپرسور % ۲ نصب شده باشد
[ترجمه گوگل]نمی توان فشرده سازی داده ها را برای٪ شما کمپرسور٪ 2 نصب نکرده اید

9. JPEG tutorial, Include video compress decompress and some other video process method.
[ترجمه ترگمان]برنامه آموزشی JPEG، compress video decompress و برخی از روش های پردازش ویدیو دیگر را شامل می شود
[ترجمه گوگل]آموزش JPEG، شامل ضبط فشرده سازی ویدئو و برخی از روش های فرآیند ویدئویی دیگر

10. Conclusion Surgical treatment may fully decompress the medulla oblongata and cervical cord effectively ameliorate clinical symptoms, and is significantly effective in treatment of syringomyelia.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری درمان جراحی ممکن است به طور کامل the medulla و cervical را بطور موثر درمان کند و به طور موثر در درمان of موثر باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: درمان جراحی ممکن است به طور کامل پلان مدولا و بند ناف گردن رحم را به طور موثر علائم بالینی را بهبود ببخشد و در درمان سیرینگویمیلا موثر است

11. Unable to compress or decompress FAT volumes.
[ترجمه ترگمان]فشرده کردن یا decompress جلدهای FAT ممکن نیست
[ترجمه گوگل]قادر به فشرده سازی یا فشرده سازی حجم FAT نیست

12. Try to decompress the first file by calling unzip with the guessed password.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید با فراخوانی unzip با گذرواژه درست، اولین فایل را وارد کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید فیش اول را با فراخوانی جداگانه با رمز ورود حدس بزنید

13. Conclusion Transfrontal craniotomy for decompression of optic nerve is the only way to completely decompress the optic nerve.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Transfrontal craniotomy برای برداشت فشار از عصب بینایی تنها راه برای کنترل کامل عصب بینایی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: کرانیوتومی ترانسفرنتال برای فشردن عصب بینایی تنها راهی است که به طور کامل عصب بینایی را فشرده سازد

14. Objective:To observe the effects of BAK in anterior decompress and the cervical inter-body fusion.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای مشاهده اثرات of در decompress قدامی و ترکیب درون بدن رحم
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیرات BAK در انقباض قدامی و همجوشی درونی بدن گردنی

15. BACKGROUND: Craniocervical posterior fusion can decompress the spinal cord and obtain the early stability for the instability occipitocervical fusion.
[ترجمه ترگمان]پیش زمینه: ترکیب خلفی می تواند طناب نخاعی را مهار کرده و پایداری اولیه را برای ترکیب occipitocervical به دست آورد
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: فیوژن خلفی قاعدهی عروقی می تواند طناب نخاعی را فشرده و ثبات اولیه را برای بی ثباتی فیوژن occipitocervical ایجاد کند

This air lock decompresses the air.

این هوابند هوا را فشارزدایی می‌کند.


پیشنهاد کاربران

رفع فشرده سازی

آرام و ریلکس شدن


کلمات دیگر: