1. i defy you to come forward!
اگر راست می گویی بیا جلو!
2. i defy you to jump over the fence!
اگر جرات می کنی از روی نرده بپر!
3. it is wrong to defy the orders of a superior officer
گردن کشی در مقابل دستورات افسر ارشد درست نیست.
4. Feed by measure and defy physician.
[ترجمه بینام] کم بخور و همیشه بخور . . . . . یعنی به اندازه بخور تا به پزشک مراجعه نکنی
[ترجمه ترگمان]با اندازه گیری و مبارزه با پزشک مقابله کنید
[ترجمه گوگل]تغذیه با اندازه گیری و پزشک را فراموش کنید
5. Feed sparingly [by measure] and defy the physician.
[ترجمه ترگمان]تغذیه کم [ با اندازه گیری ] و مبارزه با پزشک
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی غذا بخورید و پزشک را فراموش کنید
6. They believe it is essential to defy convention.
[ترجمه موسی] آنها اعتقاد دارند که سرپیچی از قرارداد ضروری است.
[ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که مبارزه با کنوانسیون ضروری است
[ترجمه گوگل]آنها بر این باورند که برای مقابله با کنوانسیون ضروری است
7. I defy anyone to disprove the defendant's statements.
[ترجمه موسی] من از هر کسی که اظهارات متهم را رد کند سرپیچی می کنم.
[ترجمه ترگمان]من به هیچ کس اجازه نمی دهم که اظهارات متهم را رد کند
[ترجمه گوگل]من از کسی می خواهم که اظهارات متهم را رد کند
8. I wouldn't have dared to defy my teachers.
[ترجمه موسی] من جرات نمی کردم از معلمانم سرپیچی کنم.
[ترجمه ترگمان]جرات نمی کردم از teachers سرپیچی کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم جرأت کنم که معلمانم را فراموش کنم
9. Campaigners have said that they are prepared to defy the law in order to achieve their aims.
[ترجمه موسی] مبارزان گفتند که آنها آماده اند تا برای رسیدن به اهداف خود از قانون نافرمانی کنند.
[ترجمه ترگمان]مبارزان گفته اند که آماده مقابله با قانون به منظور دستیابی به اهداف خود هستند
[ترجمه گوگل]مخالفان گفته اند که آماده هستند تا قانون را به منظور دستیابی به اهداف خود برآورده کنند
10. I defy you to tell where I've painted over the scratch on my car.
[ترجمه بینام] شرط میبندم که نمیتونی بگی کجای خراش ماشینم رو رنگ زدم
[ترجمه موسی] من شما را به چالش می کشم تا بگویید کجا رنگ روی خراش ماشینم زده ام.
[ترجمه ترگمان]من به تو مبارزه می کنم تا به من بگویی که روی یک خراش روی ماشینم نقاشی کرده ام
[ترجمه گوگل]من از شما متشکرم که بگویید در کجا نقاشی روی ماشین من نقاشی کرده ام
11. I defy you to prove your accusations.
[ترجمه موسی] من تو را به چالش می کشم تا اتهامات خود را اثبات کنی.
[ترجمه ترگمان]من به تو التماس می کنم که اتهامات خود را ثابت کنی
[ترجمه گوگل]من شما را متهم به اثبات اتهامات خود می کنم
12. The towering pine and cypress trees defy frost and snow.
[ترجمه ترگمان]درختان بلند و درختان، یخ زده و برف را به مبارزه می طلبد
[ترجمه گوگل]درختان کاج و سایپرس قوی از یخ و برف جلوگیری می کنند
13. I defy anyone to prove otherwise.
[ترجمه ترگمان]من به کسی شلیک می کنم که غیر از این ثابت کنه
[ترجمه گوگل]من از کسی میپرسم که به غیر از این ثابت کند
14. Her success has been so remarkable as to defy explanation.
[ترجمه علی] موفقیت او آنقدر قابل توجه است که با توضیح قابل بیان نیست
[ترجمه موسی] موفقیت او بسیار چشمگیر بوده است به گونه ای که از توضیح دادن سر باز می زند.
[ترجمه ترگمان]موفقیت او آن قدر قابل توجه بوده که توضیح هم ندهد
[ترجمه گوگل]موفقیت او تا به حال به عنوان قابل توجهی به دفاع از توضیح است
15. I defy you to prove I have cheated.
[ترجمه ترگمان]من به تو مبارزه می کنم تا ثابت کنی که من خیانت کردم
[ترجمه گوگل]من به شما دروغ می گویم تا ثابت کنم فریب خورده ام
16. I defy you to come up with one major accomplishment of the current Prime Minister.
[ترجمه ترگمان]من به شما اجازه می دهم که با یکی از دستاوردهای مهم نخست وزیر فعلی بیایید
[ترجمه گوگل]من از شما می خواهم که یک پیشرفت عمده از نخست وزیر فعلی را ارائه دهد