1. battlefield inspection
بازدید از میدان نبرد
2. the battlefield bristled with bayonets
رزمگاه از سرنیزه موج می زد.
3. the battlefield was full of bomb craters
رزمگاه پر از کاسچال های بمب بود.
4. stalingrad was the bloodiest battlefield of world war two
استالینگراد خونین ترین رزمگاه جنگ جهانی دوم بود.
5. the soldiers left the battlefield in disarray
سربازان با بی نظمی میدان نبرد را ترک کردند.
6. the university became a battlefield of ideas
دانشگاه محل منازعه ی اندیشه ها شد.
7. this painting represents a battlefield
این نقاشی یک رزمگاه را نشان می دهد.
8. rusty tank carcasses covered the battlefield
بدنه ی تانک های زنگ زده رزمگاه را پوشانده بود.
9. he was nonchalant even in the battlefield
او حتی در میدان رزم هم عین خیالش نبود.
10. a coward soldier who escaped from the battlefield
سرباز ترسویی که از میدان جنگ گریخت
11. carcasses of horses were festering in the battlefield
لاشه های اسبان در میدان جنگ می پوسیدند.
12. Marines dropped 250 combat troops into the jungle battlefield.
[ترجمه ترگمان]تفنگدارها ۲۵۰ سرباز جنگی رو وارد میدون جنگ کردن
[ترجمه گوگل]تفنگداران دریایی 250 نیروی رزمی را در جنگ میدان جنگل کشتند
13. The two armies finally met on the battlefield at Stamford Bridge.
[ترجمه ترگمان]سرانجام دو ارتش در میدان نبرد در وسط پل یکدیگر را دیدند
[ترجمه گوگل]دو ارتش نهایتا در میدان جنگ در استمفورد براد ملاقات کردند
14. He showed valour and skill on the battlefield.
[ترجمه ترگمان]او شجاعت و مهارت در میدان نبرد را نشان داد
[ترجمه گوگل]او شایستگی و مهارت در میدان جنگ را نشان داد
15. Thunder boomed like battlefield cannons over Crooked Mountain.
[ترجمه ترگمان]رعد و برق مثل توپ میدان نبرد در بالای کوه می غرید
[ترجمه گوگل]تندر مانند توپ های جنگی روی کوه کوه کوبید
16. He showed valor and skill on the battlefield.
[ترجمه ترگمان]او دلیری و مهارت را در میدان نبرد نشان داد
[ترجمه گوگل]او شایستگی و مهارت در میدان جنگ را نشان داد
17. The ancient Rome battlefield was a scene of great carnage.
[ترجمه ترگمان]میدان نبرد روم باستان صحنه قتل عام بزرگی بود
[ترجمه گوگل]میدان جنگ روم باستان یک صحنه قتل عام بود
18. Does not have the battle field experience of warfare. It's always solo infiltration missions.
[ترجمه ترگمان]جنگ میدان جنگ را تجربه نمی کند این همیشه تنها ماموریت های فضایی است
[ترجمه گوگل]تجربه جنگ نبرد جنگی ندارد این همیشه مأموریت نفوذ انفرادی است
19. Born in the battle field, the Tudor court faced challenges from all directions.
[ترجمه ترگمان]دادگاه تودور، که در میدان نبرد به دنیا آمده بود، از همه جهات با چالش هایی روبرو بود
[ترجمه گوگل]دادگاه تودور در مسابقه نبرد متولد شد و از تمام جهات با چالش مواجه شد
20. On the battle field, nothing but? fight.
[ترجمه ترگمان]توی میدان نبرد، هیچی غیر از این؟ مبارزه کردن
[ترجمه گوگل]در میدان جنگ چیزی جز؟ مبارزه کردن
21. This paper discusses a method on the battle field of early warning aircraft (EWA) for the aircraft carrier formation in synthesis combat area.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی روشی در زمینه میدان نبرد هواپیماهای هشدار زودهنگام (EWA)برای تشکیل حامل هواپیما در منطقه جنگی می پردازد
[ترجمه گوگل]در این مقاله یک روش در مورد میدان نبرد هواپیمای هشدار دهنده زود هنگام (EWA) برای تشکیل حامل هواپیما در منطقه مبارزه با سنت مورد بحث قرار می گیرد
22. This battle field is consecrated to the memory of the soldiers who died here.
[ترجمه ترگمان]این میدان نبرد برای یادبود سربازانی که در اینجا جان خود را از دست داده اند مقدس است
[ترجمه گوگل]این میدان نبرد به خاطر سربازانی که در اینجا جان خود را از دست دادند، محاصره می شود
23. The army were on the march the battle field.
[ترجمه ترگمان]ارتش در میدان نبرد بود
[ترجمه گوگل]ارتش در راهپیمایی میدان جنگ بود
24. A method on the battle field of aircraftaircraft carrier formation in synthesis combat area is discussed.
[ترجمه ترگمان]یک روش در زمینه میدان نبرد of حامل در منطقه جنگی synthesis مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]یک روش در میدان نبرد هوایی هواپیما در حوزه مبارزه با سنتز بحث شده است
25. Suddenly, a sporadic cannonball bombed in the battle field.
[ترجمه ترگمان]ناگهان گلوله ای پراکنده در میدان نبرد منفجر شد
[ترجمه گوگل]ناگهان یک توپ پراکنده در میدان جنگ بمباران شد
26. On the battle field, to fight is to live.
[ترجمه ترگمان]در میدان نبرد، مبارزه باید ادامه داشته باشد
[ترجمه گوگل]در میدان جنگ، برای مبارزه زندگی است
27. I'm just on the battle field.
[ترجمه ترگمان]من فقط در میدان جنگ هستم
[ترجمه گوگل]من فقط در میدان نبرد هستم
28. A method on the battle field of patrol aircraft(PA) for the aircraft carrier formation in synthesis combat area is discussed.
[ترجمه ترگمان]یک روش در میدان نبرد هواپیماهای گشتی (PA)برای تشکیل حامل هواپیما در منطقه جنگی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]یک روش در زمینه نبرد هواپیمای گشت زنی (PA) برای تشکیل حامل هواپیما در منطقه مبارزه با سنتز بحث شده است
29. Our soldiers are very brave on the battle field.
[ترجمه ترگمان]سربازان ما در میدان نبرد خیلی شجاع هستند
[ترجمه گوگل]سربازان ما در میدان نبرد بسیار شجاع هستند
30. The arrival of the crack troops in the battle field augured ill for the Germans.
[ترجمه ترگمان]ورود سربازان ترک در میدان نبرد برای آلمانی ها پیش بینی می شد
[ترجمه گوگل]ورود سربازان ترک در میدان نبرد، برای آلمان ها بیمار بود