1. he didn't like the reception and told them so candidly
او از پذیرایی خوشش نیامد و بدون پرده پوشی به آنها گفت.
2. Very close and trusted friends share confidences candidly. They feel secure that they will not be ridiculed of derided,and their confidences will be honored.
[ترجمه ترگمان]دوستان نزدیک و قابل اعتماد راز دل خود را با صراحت به اشتراک می گذارند آن ها احساس امنیت می کنند که مورد تمسخر قرار نخواهند گرفت، و محرم اسرار آنان مورد احترام واقع خواهد شد
[ترجمه گوگل]دوستان بسیار نزدیک و مورد اعتماد به طور صحیح به اشتراک می گذارند آنها احساس امنیت می کنند که از اذیت و آزار و اذیت محروم نخواهند شد و محکومیت آنها محفوظ خواهد ماند
3. Corporate social scientists now candidly admit that with the disintegration of traditional social structures, companies have filled the gap.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان علوم اجتماعی اکنون صراحتا اذعان می کنند که با فروپاشی ساختارهای اجتماعی سنتی، شرکت ها شکاف را پر کرده اند
[ترجمه گوگل]دانشمندان علوم اجتماعی اکنون به وضوح اعتراف می کنند که با انحلال ساختارهای اجتماعی سنتی، شرکت ها شکاف را پر کرده اند
4. She candidly admitted her mistakes.
[ترجمه ترگمان]او درست به اشتباه خود اعتراف کرد
[ترجمه گوگل]او صادقانه اشتباهاتش را پذیرفت
5. Pauline candidly admits that some of the ancestors he cannibalized to procreate these monsters were stolen.
[ترجمه ترگمان]پائولین به صراحت اعتراف کرد که بعضی از اجداد او به زاد و ولد می کنند که این هیولاها دزدیده شده اند
[ترجمه گوگل]پائولین به صراحت می پذیرد که برخی از اجداد او، برای تولید این هیولا، به سرقت رفته بودند
6. He hardly knew his own mind, they said candidly among their own intimates.
[ترجمه ترگمان]او به زحمت می توانست ذهن خود را بشناسد و با صداقت و صراحت با دوستان صمیمی خود سخن بگوید
[ترجمه گوگل]او به سختی می دانست ذهن خود را، آنها گفت: صادقانه در میان متعهد خود
7. He has stopped taking heroin now, but admits candidly that he will always be a drug addict.
[ترجمه ترگمان]او اکنون دیگر هروئین مصرف نمی کند، اما به صراحت اعتراف می کند که همیشه معتاد به مواد مخدر خواهد بود
[ترجمه گوگل]او اکنون مصرف هروئین را متوقف کرده است، اما به وضوح اذعان می کند که او همیشه معتاد به مواد مخدر است
8. President Bush and I discussed these problems candidly.
[ترجمه ترگمان]من و رئیس جمهور بوش درباره این مشکلات با صراحت صحبت کردیم
[ترجمه گوگل]پرزیدنت بوش و من به طور جدی این مشکلات را مورد بحث قرار دادند
9. Candidly ( ie Speaking frankly ), David, I think you're being unreasonable.
[ترجمه ترگمان](برای مثال، دیوید، من فکر می کنم شما غیر منطقی هستید
[ترجمه گوگل]دیوید، من فکر می کنم شما غیر منطقی هستی (به طور واضح صحبت کنید)
10. In 200 Mandela spoke publicly and candidly about his son's death from AIDS, helping to combat the stigma around the disease that was largely unaddressed during his presidency.
[ترجمه ترگمان]در ۲۰۰ ماندلا به صورت عمومی و با صراحت در مورد مرگ پسرش از ایدز صحبت کرد و به مبارزه با بدنامی بیماری در اطراف بیماری که در دوران ریاست جمهوری وی به طور گسترده به آن ها پاسخ نداده بود، کمک کرد
[ترجمه گوگل]در سال 200، ماندلا در مورد مرگ فرزندش از ایدز صحبت کرد و به مبارزه با ننگ در اطراف بیماری که عمدتا در دوران ریاست جمهوری وی مورد توجه قرار نگرفت
11. Can you tell me candidly, Mr Taylor?
[ترجمه ترگمان]آقای تیلور، شما می توانید حقیقت را به من بگویید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من صراحت بگو، آقای تیلور؟
12. He likes to speak candidly and not beat about the bush.
[ترجمه ترگمان]دوست دارد رک و راست حرف بزند و در مورد بوته کتک نزند
[ترجمه گوگل]او دوست دارد صحبت صریح و ضرب و شتم در مورد بوش
13. We communicate honestly candidly and frequently. Our culture promotes listening and the free exchange of ideas.
[ترجمه ترگمان]ما صادقانه و اغلب صادقانه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم فرهنگ ما گوش دادن و تبادل آزاد ایده ها را ترویج می دهد
[ترجمه گوگل]ما ارتباط صادقانه و صادقانه و مکرر برقرار می کنیم فرهنگ ما به گوش دادن و تبادل آزاد ایده ها کمک می کند
14. Dr. Kissinger started candidly. I was confused for a moment and didn't know how to begin.
[ترجمه ترگمان]دکتر Kissinger با صداقت شروع به سخن کرد برای یک لحظه گیج شدم و نمی دانستم چگونه شروع کنم
[ترجمه گوگل]دکتر کیسینجر صریحا شروع کرد من برای لحظه ای گیج شده بودم و نمی دانستم چگونه شروع کنم
15. Everybody met each other candidly and encouraged each other in the entirely course of discussing.
[ترجمه ترگمان]همه با صراحت با هم دیدار کردند و یکدیگر را در جریان بحث و گفتگو تشویق کردند
[ترجمه گوگل]همه با یکدیگر به طور صریح ملاقات کردند و به طور کامل در بحث بحث و گفتگو یکدیگر را تشویق کردند