کلمه جو
صفحه اصلی

camembert


معنی : پنیر کاممبر
معانی دیگر : پنیر کاممبر (فرآورده ی شمال فرانسه)

انگلیسی به فارسی

پنیر نرم فرانسوی، پنیر کاممبر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a rich creamy cheese with a soft center.

• rich soft cheese; village in france renowned for its cheeses

مترادف و متضاد

پنیر کاممبر (اسم)
camembert

جملات نمونه

1. Many gourmets say that Camembert should never be kept in a fridge.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم می گویند که Camembert هرگز نباید در یخچال نگهداری شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از گارمنت ها می گویند کممبر هرگز نباید در یک یخچال نگهداری شود

2. Try lower fat cheeses, such as Edam, Camembert and Brie.
[ترجمه ترگمان]پنیر کم چرب مانند Edam، Camembert و Brie را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]پنیر های چربی کمتری مثل ادام، کامامبر و بری را امتحان کنید

3. She scooped up coffee-pot, bread-basket, jam-pots, Camembert, on to the tin tray, and made for the door.
[ترجمه ترگمان]او قهوه جوش را برداشت، سبد نان، مربا، مربا، مربا را روی سینی حلبی گذاشت و به طرف در رفت
[ترجمه گوگل]او به ظرف قهوه، نان، سبد نوشیدنی، آبمیوه های چوبی، کامامبر، بر روی سینی قلع، و برای درب ساخته شد

4. Iced camembert cream, frozen horseradish sauce, and tomato ice all belong to this period.
[ترجمه ترگمان]بستنی، سس horseradish منجمد، و یخ گوجه فرنگی همگی به این دوره تعلق دارند
[ترجمه گوگل]کرم کیمبر کره ای، سس هویج یخ زده و یخ گوجه فرنگی متعلق به این دوره است

5. Brie and Camembert are best bought from a cheese shop.
[ترجمه ترگمان]پنیر بری و Camembert از یک مغازه پنیر به بهترین شکل خریداری می شوند
[ترجمه گوگل]بری و کامامبر بهتر از یک فروشگاه پنیر خریداری می شوند

6. Then try Camembert Le Rustique's creamy texture and richer taste.
[ترجمه ترگمان]سپس سعی کنید بافت خامه ای (Rustique)و طعم richer را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]سپس بافت خامه Comember Le Rusticti و طعم غنی تر را امتحان کنید

7. This is the famous Camembert scenario-hard on the outside, soft on the inside.
[ترجمه ترگمان]این سناریوی مشهور Camembert است - سخت در بیرون، نرم در داخل
[ترجمه گوگل]این سناریو معروف Camembert است - سخت در خارج، نرم در داخل

8. I'll take French Camembert cheese, please.
[ترجمه ترگمان]من پنیر فرانسه فرانسوی می گیرم، لطفا
[ترجمه گوگل]من پنیر فرانسوی کاممر را خواهم برد

9. Blue Cheese, Gouda, Camembert, Italian Salt Cheese.
[ترجمه ترگمان]پنیر آبی، Gouda، Camembert، ایتالیایی نمک
[ترجمه گوگل]پنیر آبی، گوودا، کامامبر، پنیر نمک ایتالیایی

10. Avoid soft cheeses such as feta, Brie, Camembert, blue-veined, and Mexican-style cheese.
[ترجمه ترگمان]از پنیرهای نرم مانند پنیر فتا، پنیر بری، Camembert، veined آبی و پنیر سبک مکزیکی اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]اجتناب از پنیر های نرم مانند فتا، بری، کامامبر، آبی رنگ و پنیر مکزیکی

11. Processing of camembert cheese was investigated in this paper by single factor and orthogonal experiments.
[ترجمه ترگمان]پردازش پنیر camembert در این مقاله با تک عاملی و آزمایش ها متعامد مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]پردازش پنیر کاممرت در این مقاله با استفاده از تک فاکتور و آزمایش های متعامد مورد بررسی قرار گرفت

12. Three things sum up Normandy – Camembert, cider and cows.
[ترجمه ترگمان]سه چیز در مورد نورماندی - Camembert، شراب و گاو وجود دارد
[ترجمه گوگل]سه چیز به ترتیب نرماندی - کامامبر، سیب و گاو

13. We have American Kraft cheese, French Camembert, Roquefort and Japanese Snow Brand cheese.
[ترجمه ترگمان]ما پنیر کرافت آمریکایی، Camembert فرانسوی، Roquefort و پنیر سفید برفی ژاپنی داریم
[ترجمه گوگل]ما پنیر آمریکایی کرافت، پنیر Camembert فرانسه، Roquefort و ژاپنی برف را داریم

14. Son, bring in my Camembert .
[ترجمه ترگمان]پسرم، Camembert رو بیار
[ترجمه گوگل]پسر، کممبر را آورده ام

15. I like soft French cheeses such as Brie and Camembert.
[ترجمه ترگمان]من از پنیر نرم فرانسوی مانند بری و Camembert خوشم می آید
[ترجمه گوگل]من پنیر های نرم فرانسه مانند Brie و Camembert را دوست دارم


کلمات دیگر: