کلمه جو
صفحه اصلی

dejection


معنی : افسردگی، دلمردگی، پژمانی، پژمردگی
معانی دیگر : اندوه، غم، ماتم زدگی، غمگینی، (پزشکی) اجابت مزاج، ریدن، سرافکندگی

انگلیسی به فارسی

پژمانی، افسردگی، سرافکندگی، دلمردگی


اخراج، افسردگی، دلمردگی، پژمانی، پژمردگی


انگلیسی به انگلیسی

• depression, sadness
dejection is a feeling of unhappiness and disappointment.

مترادف و متضاد

افسردگی (اسم)
depression, gloom, melancholia, freeze, congelation, oppression, dumps, doldrums, dejection

دلمردگی (اسم)
dejection

پژمانی (اسم)
dejection

پژمردگی (اسم)
dejection, withered state

despondency


Synonyms: sorrow, melancholy, depression, grief, sadness


جملات نمونه

1. when she came in, her face was a picture of dejection and hoplessness
وقتی که وارد شد چهره اش تصویری از غم و حرمان بود.

2. The loser sat slumped in dejection.
[ترجمه ترگمان]بازنده روی dejection نشست
[ترجمه گوگل]بازنده سکوت کرد

3. She sat in the corner in utter dejection.
[ترجمه ترگمان]در گوشه ای از غم و اندوه بر جای خود نشست
[ترجمه گوگل]او در گوشه ای نشسته بود و کاملا بی ادب نشسته بود

4. There was a slight air of dejection about her.
[ترجمه ترگمان]افسردگی خفیفی در او وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک هواپیما خفیف در مورد او وجود داشت

5. She felt like crying as dejection hit her like a ton of bricks.
[ترجمه احمد آقا] هنگامی که غم و اندوه به سنگینی یک تن آجر به او هجوم آورد احساسی از گریستن به او دست داد.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که مثل یک تن آجر به او ضربه می زند
[ترجمه گوگل]او احساس گرسنگی کرد زیرا او مانند یک تن از آجر به او فشار می آورد

6. Result: sucralfate could reduce dejection amounts, prolong first dejection time, inhibit intestinal propelling, and increase water absorption apparently.
[ترجمه ترگمان]نتیجه: sucralfate می تواند میزان افسردگی را کاهش دهد، اولین بار dejection را طولانی کند، جلو جلو بینی را بگیرد و جذب آب را به طور آشکار افزایش دهد
[ترجمه گوگل]نتیجه: سوکرالفت می تواند میزان تخریب را کاهش دهد، مدت زمان انقراض را طولانی تر می کند، مانع حرکت روده و افزایش جذب آب به نظر می رسد

7. Dejection springs from one of two sources - I have either satisfied a lust or I have not.
[ترجمه ترگمان]Dejection از یکی از دو منبع سرچشمه می گیرد - من یا شهوت را ارضا کرده ام یا نه
[ترجمه گوگل]انکار کردن از یکی از دو منبع، منشأ یا یکی از شهوات را رد می کنم یا نه

8. Your dejection will do no good to your health.
[ترجمه ترگمان] افسردگی تو هیچ فایده ای برای سلامتیت نداره
[ترجمه گوگل]اخراج شما برای سلامتی شما خوب نیست

9. Her face showed her dejection at missing the party.
[ترجمه ترگمان]چهره اش از این که مهمانی را از دست داده بود ناراحت شد
[ترجمه گوگل]صورت او نشان داد که او را در از دست دادن حزب

10. Timidity is the bridge to dejection.
[ترجمه ترگمان]Timidity پل را ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]شرمساری پل برای تخریب است

11. He left in dejection.
[ترجمه ترگمان]از غم و اندوه به جا مانده بود
[ترجمه گوگل]او در انزوا قرار گرفت

12. He went away in dejection.
[ترجمه ترگمان]با غم و اندوه از خانه بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او در خیابان رفت

13. The most glorious moment in your life are not the socalled days of success, but rather those days when out of dejection and despair you feel rise in you a challenge to life, and the promise of future accomplishment.
[ترجمه ترگمان]بهترین لحظه زندگی شما، تنها روزه ای موفقیت نیست، بلکه آن روزهایی است که از افسردگی و نومیدی احساس ترقی می کنید، چالشی که برای زندگی وجود دارد و نوید موفقیت در آینده
[ترجمه گوگل]لحظه ای شگفت انگیز در زندگی شما، روزهای موفقیت آمیز نیست، بلکه آن روزهایی است که از ناامیدی و ناامیدی احساس می کنید در چالش های زندگی و وعده دستیابی به آینده رو به افزایش است

14. We regular check on its physical conditions, food taking and dejection during the quarantine period.
[ترجمه ترگمان]ما به طور منظم شرایط فیزیکی خود، غذا خوردن و افسردگی در طول مدت قرنطینه را بررسی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در طول دوره قرنطینه به طور منظم از شرایط فیزیکی، مصرف مواد غذایی و تخریب آن میپردازیم

When she came in, her face was a picture of dejection and hoplessness.

وقتی که وارد شد چهره‌اش تصویری از غم و حرمان بود.


پیشنهاد کاربران

نؤمیدی

سر افکندگی

افسردگی و ناامیدی

ریدن


کلمات دیگر: