1. That's a load of baloney if you ask me.
[ترجمه ترگمان]اگه از من بپرسی، این چرت و پرته
[ترجمه گوگل]اگر از من س askال کنید این #39 است
2. Don't give me that baloney!
[ترجمه ترگمان]! اون چرت و پرت ها رو بهم نگو
[ترجمه گوگل]# 39 ؛ آن بالونی را به من نده!
3. This is the sort of self-serving, insincere baloney that gives good government a bad name.
[ترجمه ترگمان]این نوعی of که به دولت خوبی می دهد و نام بدی به دولت می دهد
[ترجمه گوگل]این نوعی بالونی غیرخودکارانه و منفرد است که به دولت خوب نام بدی می بخشد
4. Newman was either full of baloney or a solitary man being steamrolled by big business.
[ترجمه ترگمان]Newman، پر از کالباس یا یک مرد منزوی بود که به کاره ای بزرگ اشتغال داشت
[ترجمه گوگل]نیومن یا پر از بالونی بود یا مردی منزوی که توسط مشاغل بزرگ بخار می شد
5. Don't try to baloney me.
[ترجمه ترگمان]سعی نکن با من حرف بزنی
[ترجمه گوگل]# 39 ؛ سعی نکن برای من بالونی کنی
6. "Baloney" is US slang for nonsense.
[ترجمه ترگمان]\"Baloney\" اصطلاح عامیانه آمریکایی برای بی معنی است
[ترجمه گوگل]quot؛ Baloneyquot؛ عامیانه آمریکایی است برای مزخرفات
7. That's a load of baloney.
[ترجمه ترگمان]این یک مشت چرت و پرته
[ترجمه گوگل]این #39 ؛ یک بار بالونی است
8. The proper theological term for that is Baloney.
[ترجمه ترگمان]اصطلاح صحیح الهیات برای آن Baloney است
[ترجمه گوگل]اصطلاح کلامی مناسب برای آن Baloney است
9. That's baloney. I saw you take the money with my own eyes.
[ترجمه ترگمان] چرت و پرته من دیدم که تو با چشمای خودم این پول رو گرفتی
[ترجمه گوگل]آن #39 ؛ بالونی دیدم پول را با چشمان خودم گرفتی
10. Baloney is a word often used by politicians to describe the ideas of their opponents.
[ترجمه ترگمان]Baloney واژه ای است که اغلب توسط سیاستمداران برای توصیف ایده های رقبای آن ها استفاده می شود
[ترجمه گوگل]بالونی کلمه ای است که اغلب سیاستمداران برای توصیف ایده های مخالفان خود از آن استفاده می کنند
11. There's so much fantasy and baloney being spread at the present time.
[ترجمه ترگمان]در زمان حال در حال پخش شدن چیزهای خیالی و کالباس سازی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر #39 ؛ این همه تخیل و بالونی در حال گسترش است
12. Let us cut the baloney on this subject.
[ترجمه ترگمان]بیا این حرف ها را درباره این موضوع ببریم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید ما بالونی را در این مورد برش دهیم
13. Baloney sausage comes from the name of the Italian city, Bologna.
[ترجمه ترگمان]سوسیس Baloney از نام شهر ایتالیایی بولونیا به دست می آید
[ترجمه گوگل]سوسیس بالونی از نام شهر ایتالیا ، بولونیا گرفته شده است
14. Baloney is a kind of sausage that many Americans eat often.
[ترجمه ترگمان]Baloney نوعی سوسیس است که بسیاری از آمریکایی ها اغلب می خورند
[ترجمه گوگل]بالونی نوعی سوسیس است که بسیاری از آمریکایی ها اغلب آن را می خورند
15. Don't believe the pitcher baloney. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]the را باور نکن فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]# 39 ؛ باور نکن بالونی پارچ فرهنگ لغت جمله