کلمه جو
صفحه اصلی

decorate


معنی : اراستن، ارایش دادن، تزئین کردن، زینت کردن، پیراستن، اذین کردن، نشان یا مدال دادن به
معانی دیگر : آذین کردن، تزیین کردن، زیبیدن، آراستن، چراغانی کردن، مدال دادن، نشان افتخار به سینه زدن، (رنگ یا مبل یا ترتیب چیزی را) آرایش دادن، زیبگری کردن، رنگ زدن (یا کاغذ دیواری چسباندن)

انگلیسی به فارسی

آذین کردن، پیراستن، آرایش دادن، زینت کردن، نشان یا مدال دادن به


تزئین، تزئین کردن، پیراستن، اذین کردن، ارایش دادن، زینت کردن، اراستن، نشان یا مدال دادن به


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: decorates, decorating, decorated
(1) تعریف: to make more attractive or interesting by adding ornamental items or designs.
مترادف: adorn, deck out, dress, embellish, trim
مشابه: apparel, bedeck, bedizen, emblazon, embroider, enrich, festoon, garnish, grace, ornament, spangle, stud, trap out

- We decorated the Christmas tree with white lights and red ornaments.
[ترجمه ترگمان] درخت کریسمس را با چراغ های سفید و تزیینات قرمز تزئین کردیم
[ترجمه گوگل] ما درخت کریسمس با چراغ های سفید و زیور آلات قرمز تزئین کردیم
- They decorated the backyard for the wedding reception.
[ترجمه ترگمان] آن ها حیاط پشتی را برای پذیرایی عروسی تزئین کردند
[ترجمه گوگل] آنها حیاط خانه را برای پذیرایی عروسی تزئین کردند

(2) تعریف: to serve as a decoration for.

- Huge posters decorated the boy's room.
[ترجمه ترگمان] پوسترهای بزرگ اتاق پسر را تزیین کرده بود
[ترجمه گوگل] پوسترهای بزرگ اتاق اتاق پسر را تزئین کرد
- Gilt mirrors decorated the front hall.
[ترجمه ترگمان] آینه gilt سرسرای ورودی را زینت داده بود
[ترجمه گوگل] آینه های خاردار سالن جلوی تزئین شده است

(3) تعریف: to design and carry out a plan for the appearance of the interior of (a room or building), including color combinations, furnishings, floorings, and the like.
مشابه: furnish

- They called in a professional to decorate the new office.
[ترجمه ترگمان] آن ها از یک متخصص خواستند تا دفتر جدید را تزیین کند
[ترجمه گوگل] آنها یک حرفه ای برای تزئین دفتر جدید دعوت کردند

(4) تعریف: to give distinction to, by conferring a medal or other honorific ornament.
مترادف: honor
مشابه: cite, compliment

- The soldier was decorated for his bravery by the army.
[ترجمه رضا] به سرباز به خاطر شجاعتش توسط ارتش مدال داده شد. ( نشان افتخار داده شد )
[ترجمه ترگمان] سرباز شجاعت او را با ارتش تزیین کرده بود
[ترجمه گوگل] سرباز به خاطر شجاعتش توسط ارتش تزئین شد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: decorated (adj.)
• : تعریف: to design and carry out a plan for the appearance of the interior of a room or building.

- Who will you hire to decorate?
[ترجمه ترگمان] کی رو برای تزیین کردن استخدام می کنی؟
[ترجمه گوگل] چه کسی برای تزئین استخدام می کند؟

• ornament; adorn; make beautiful; bestow a medal or honor on someone (e.g. in the armed forces)
if you decorate something, you make it look more attractive by adding things to it.
if you decorate a building or room, you paint it or wallpaper it.
if someone is decorated, they are given a medal or other honour.

مترادف و متضاد

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

ارایش دادن (فعل)
adorn, decorate, beautify, embellish, garnish, lard, plume, purfle

تزئین کردن (فعل)
decorate, garnish, bedight, ornament, prank

زینت کردن (فعل)
decorate, deck

پیراستن (فعل)
modify, trim, decorate, embellish, dress up

اذین کردن (فعل)
decorate

نشان یا مدال دادن به (فعل)
decorate

beautify, embellish


Synonyms: add finishing touches, adorn, bedeck, bedizen, brighten, burnish, color, deck, do up, dress out, dress up, enhance, enrich, festoon, finish, fix up, frill, furbish, garnish, gild, grace, gussy up, idealize, illuminate, jazz up, ornament, paint, perfect, prank, renovate, spruce up, trim


honor and give medal


Synonyms: cite, laureate, pin medal on, plume


جملات نمونه

1. to decorate a christmas tree
درخت کریسمس را آذین کردن

2. He's been engaged to decorate the house.
[ترجمه ترگمان]اون نامزد کرده که خونه رو تزئین کنه
[ترجمه گوگل]او به خانه تزئین شده است

3. Decorate with a sprig of mint .
[ترجمه Elahe] تزئین با شاخه گل نعنا
[ترجمه ترگمان]decorate با شاخه گل نعناع
[ترجمه گوگل]تزئین یک نخ مخصوص نعناع

4. My mother likes to decorate rooms.
[ترجمه raha] مادرم دوست دارد اتاق هارا تزیین کند
[ترجمه Sorena] مادرم به تزئین کردن اتاق ها علاقه دارد
[ترجمه Black pink] مادرم دوست دارد اتاق را تزئین کند
[ترجمه ملینا طاهری] مادر من دوست دارد اتاق ها را تزئین کند.
[ترجمه Flash] مادر من دوست دارد اتاق ها مرتب ( پاکیزه ) کند
[ترجمه Heli. M] مادرم دوست دارد اتاق ها را تزئین کند
[ترجمه ترگمان]مادرم دوست دارد اتاق ها را تزیین کند
[ترجمه گوگل]مادر من دوست دارد اتاق را تزئین کند

5. Use any pastry trimmings to decorate the apples.
[ترجمه ترگمان]از هر گونه تزئینات کوچکی استفاده کنید تا سیب را تزئین کنید
[ترجمه گوگل]برای تزئین سیب ها از هر گونه ترشی شیرینی استفاده کنید

6. Decorate the tunic with sequins or glitter.
[ترجمه ...] تونیک را با پولک یا زرق و برق تزئین کنید
[ترجمه ترگمان] با پول و زرق و برق و زرق و برق
[ترجمه گوگل]پیراهن تزئینات را با زرق و برق و زرنگی تزئین کنید

7. We're going to decorate the kitchen next week.
[ترجمه Black pink] ما می خواهیم هفته ی بعد آشپز خانه را تزئین کنیم
[ترجمه ملینا طاهری] هفته ی بعد ما آشپز خانه را تزئین خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]هفته دیگر می خواهیم آشپزخانه را تزئین کنیم
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم آشپزخانه را هفته آینده تزئین کنیم

8. You may not decorate the flat without the landlord's approval.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بدون تایید صاحب مسافرخانه، آپارتمان را تزئین نکنید
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید تخت را بدون تصویب صاحبخانه تزئین کنید

9. Life is not composed by aphorism,how can we decorate it with pompous cliches? I send you my most sincere greeting in silence.
[ترجمه ترگمان]زندگی از پند و اندرز ساخته نشده است، چگونه می توانیم آن را با جملات کلیشه ای تزئین کنیم؟ صمیمانه سلام و احوال پرسی می کنم
[ترجمه گوگل]زندگی با فریب نگاری نیست، چگونه می توانیم آن را با کلیشه های پرمویی تزئین کنیم؟ من صمیمانه با سلام و احترام کامل به شما می فرستم

10. You need to decorate your mind with virtue.
[ترجمه ترگمان]تو باید ذهنت رو با فضیلت تزیین کنی
[ترجمه گوگل]شما باید ذهن خود را با فضیلت تزئین کنید

11. Decorate the cake with raspberries and whipped cream.
[ترجمه F.ag] کیک را با تمشک و خامه زده شده تزئین کرد.
[ترجمه ترگمان]کیک را با تمشک و خامه مخلوط کرد
[ترجمه گوگل]کیک را با تمشک و کیک پودر تزئین کنید

12. The boys are planning to decorate when they get the time.
[ترجمه ترگمان]پسرها در حال برنامه ریزی برای تزیین زمان هستند
[ترجمه گوگل]پسران در حال برنامه ریزی برای تزئین وقت خود هستند

13. We need to decorate the sitting room.
[ترجمه ترگمان] باید اتاق نشیمن رو تزئین کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید اتاق نشیمن را تزئین کنیم

14. It is quite easy to decorate your house without spending a fortune .
[ترجمه ترگمان]تزیین خانه شما بدون خرج کردن ثروت بسیار آسان است
[ترجمه گوگل]بدون صرف یک ثروت بسیار آسان است که خانه خود را تزئین کنید

They had decorated the streets with flags and flowers.

خیابانها را با پرچم و گل آذین کرده بودند.


to decorate a Christmas tree

درخت کریسمس را آذین کردن


a highly decorated officer

افسر دارای نشانه‌ی افتخار فراوان


He was decorated for bravery in combat.

به خاطر دلاوری در نبرد به او مدال دادند.


پیشنهاد کاربران

تزیین کردن

قشنگ تر کردن چیزی بااضافه کردن چیزهایی ب ان.
( آراستن٫تزیین کردن. . . )

مثال:l have already decorate my room to change my appetite.

make something more beautiful by adding things to it

Make some thing more beautiful by adding things to it
تزئین کردن, آراسته کردن

آراستن ، زینت کردن ، تزیین کردن

تزیین کردن
آراستن
جمله ی نمونه :
My friend and i decorated our class for celebration


تزیین کردن یک مکان

اراستن

I decorate a cake with cherries and nuts

I have decorated the home in this day it's my mom's birthday

تزیین کردن
اراسته کردن
هر کی کانون زبان ایران میره لایک کنه 😃😃

آمودَن: به معنی افزودن چیزی به یه شی یا محل

تزیین کردن
آراستن
برای مثال :
Decorate and color the telephone.



تزئین کردن
آذین بندی کردن
آراستن

تامام


کلمات دیگر: