کلمه جو
صفحه اصلی

bastion


معنی : سنگر و استحکامات، باستیون
معانی دیگر : (مجازی) تکیه گاه، دژ، قلعه، ارگ

انگلیسی به فارسی

باستیون، سنگر و استحکامات


بسکتبال، سنگر و استحکامات، باستیون


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: bastioned (adj.)
(1) تعریف: a pentagon-shaped portion of a rampart or fortification that projects outward.
مشابه: balcony, bulwark, citadel, fortification, rampart, turret

- They could see the army advancing from the bastion of the castle.
[ترجمه پیمان] آنها می توانستند از برج دیدبانی قلعه، پیشروی ارتش را ببینند
[ترجمه ترگمان] آن ها توانستند ارتش را ببینند که از the قلعه پیش می رفت
[ترجمه گوگل] آنها می توانستند پیشرفت ارتش را از بساط قلعه ببینند

(2) تعریف: a fortified or well-protected position or area.
مترادف: fortification, stronghold
مشابه: citadel, donjon, fort, fortress, garrison

- From their bastion, the armed prisoners fired on police.
[ترجمه ترگمان] زندانیان مسلح از دژ خود به سوی پلیس تیراندازی کردند
[ترجمه گوگل] زندانیان مسلح از پاسگاه خود به پلیس اخراج شدند

(3) تعریف: something that acts as a safeguard for a principle or idea.
مترادف: bulwark, safeguard
مشابه: citadel, rampart, stronghold

- We consider our Constitution a bastion of justice.
[ترجمه ترگمان] ما قانون اساسی خود را یک دژ مستحکم در نظر می گیریم
[ترجمه گوگل] ما قانون اساسی را یک قانون اساسی می دانیم

• fortress, stronghold, castle
if a system or organization is described as a bastion of a particular way of life, it is seen as being important and effective in defending it; a literary word.

مترادف و متضاد

سنگر و استحکامات (اسم)
bastion, earthwork

باستیون (اسم)
bastion

support; fortified place


Synonyms: breastwork, bulwark, citadel, defense, fortification, fortress, mainstay, parapet, prop, protection, rock, stronghold, support, tower of strength


Antonyms: weakness, weak spot


جملات نمونه

1. rome became a bastion of peace and stability
روم پایگاه صلح و ثبات شد.

2. The profession remains a bastion of male chauvinism.
[ترجمه ترگمان]این شغل یک دژ مستحکم برای تعصب مردانه محسوب می شود
[ترجمه گوگل]این حرفه هنوز پایه ای از شوونیسم مردانه است

3. Singapore was the last bastion of British defences in South-East Asia.
[ترجمه ترگمان]سنگاپور آخرین سنگر دفاعی بریتانیا در آسیای جنوب شرقی بود
[ترجمه گوگل]سنگاپور آخرین بیست دفاع دفاع انگلیس در جنوب شرق آسیا بود

4. Pearl Harbor was the principal American bastion in the Pacific.
[ترجمه ترگمان]بندرگاه پرل یکی از استحکامات اصلی آمریکا در اقیانوس آرام بود
[ترجمه گوگل]پرل هاربر پایگاه اصلی آمریکا در اقیانوس آرام بود

5. Football is a bastion of masculinity in this area.
[ترجمه ترگمان]فوتبال یک دژ مستحکم برای مردانگی در این منطقه است
[ترجمه گوگل]فوتبال یک بنیاد مردانه در این منطقه است

6. Washington, that bastion of deaf ears and self-indulgent thinking, is actually trying to relate to the country it represents.
[ترجمه ترگمان]واشنگتن، که bastion ناشنوا و تفکر self است، در واقع می کوشد تا به کشوری که نماینده آن است مربوط باشد
[ترجمه گوگل]واشنگتن، این بنیاد گوشهای ناشنوا و تفکر خودخواهانه، در واقع تلاش دارد تا با کشورهایی که آن را نمایندگی میکند، مرتبط باشد

7. The bureaucrats in their Brussels bastion wrongly presumed that bigger is better.
[ترجمه ترگمان]کارمندان دفتر بروکسل به اشتباه تصور کردند که بزرگ تر بهتر است
[ترجمه گوگل]بوروکراتها در بسکتبال برزیل خود اشتباه تصور می کردند که بزرگتر بهتر است

8. Even in the canton of Geneva, an internationalist bastion, 5 9 % said no.
[ترجمه ترگمان]حتی در کانتون ژنو، یک سنگر internationalist، ۵ % گفتند نه
[ترجمه گوگل]حتی در کانتون ژنو، یک بنیاد بین المللی، 9/5٪ گفتند: نه

9. At the same time, however, the bastion of traditional scriptural authority was also being challenged from other quarters.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در عین حال، سنگر اقتدار مذهبی سنتی نیز از مناطق دیگر به چالش کشیده شد
[ترجمه گوگل]با این حال، در عین حال، حوزه اختیارات ادبی سنتی نیز از سوی دیگر به چالش کشیده شد

10. No Socialist bastion remained intact, no government minister or party leader unthreatened.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از استحکامات سوسیالیست دست نخورده باقی نمانده است، هیچ وزیر دولت یا رهبر حزب باقی نمانده است
[ترجمه گوگل]هیچ بنیادی سوسیالیستی دست نخورده باقی نمانده است، هیچ یک از وزیر امور خارجه و رهبر حزب نخواسته است

11. This bastion of meat and potatoes and pumpkin pie is under assault.
[ترجمه ترگمان]این استحکامات گوشت و سیب زمینی و پای کدوتنبل در معرض حمله است
[ترجمه گوگل]این بسکتبال گوشت و سیب زمینی و پنیر کدو تنبل تحت حمله قرار گرفته است

12. The region is a bastion of right-wing Republicanism.
[ترجمه ترگمان]این منطقه یکی از سنگرهای جمهوریخواهی در جناح راست است
[ترجمه گوگل]این منطقه یک بنیاد جمهوریخواه حزب راستگرایان است

13. A bastion of male privilege on the rocky Dublin shoreline, so called because of the water depth.
[ترجمه ترگمان]یک دژ مستحکم از مزیت مردانه در خط ساحلی صخره ای که به خاطر عمق آب خوانده می شود
[ترجمه گوگل]یک بسکتبال از امتیازات مردانه در ساحل سنگی دوبلین، به همین دلیل به دلیل عمق آب نامیده می شود

14. This was the last bastion of the Hooper empire, cloth manufacture ending in 193
[ترجمه ترگمان]این آخرین سنگر امپراتوری Hooper بود که در ۱۹۳ میلادی به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این آخرین بیستون امپراطوری Hooper بود که تولید پارچه در سال 193 پایان یافت

15. Ip forwarding must be turned off in the bastion host.
[ترجمه ترگمان]ارسال Ip باید به میزبان برگردانده شود
[ترجمه گوگل]حمل و نقل IP باید در میزبان بسکتبال خاموش شود

Rome became a bastion of peace and stability.

روم پایگاه صلح و ثبات شد.


پیشنهاد کاربران

برجک دیدبانی در بالا و گوشه های دژ ها که امکان دید و تیر اندازی در همه جهات را دارد.


کلمات دیگر: