کلمه جو
صفحه اصلی

calling


معنی : صدا، ندا، فراخوانی، پیشه، پیشه و شغل، فراخواننده
معانی دیگر : حرفه، شغل، کار، بانگ، صدا زدن، تلفن زنی، سخن پراکنی، انگیزه، رسالت، احساس نیرومند (به ویژه در جهت خدمت به دیگران)، فریاد

انگلیسی به فارسی

فریاد، صدا، ندا، پیشه و شغل


فراخوانی، فراخواننده


صدا زدن، فراخوانی، صدا، ندا، پیشه، پیشه و شغل، فراخواننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: vocation, occupation, or career, esp. considered as inspired or inevitable.
مترادف: career, occupation, profession, vocation, walk of life
مشابه: art, business, craft, employment, field, forte, inspiration, lifework, line, m�tier, passion, pursuit, specialty, trade, work

• ambition, aspiration; profession
a calling is a profession or career, especially one which involves helping other people.

مترادف و متضاد

صدا (اسم)
report, bruit, vocal, throat, call, tone, noise, sound, vocation, roar, yell, voice, calling, phoneme, phone, tonicity, sonance, tingle

ندا (اسم)
call, calling

فراخوانی (اسم)
calling, summons

پیشه (اسم)
function, craft, mystery, profession, pursuit, vocation, occupation, trade, calling

پیشه و شغل (اسم)
calling

فراخواننده (صفت)
calling

chosen profession


Synonyms: art, business, career, craft, day gig, do, dodge, employment, gig, go, handicraft, hang, life’s work, lifework, line, métier, mission, nine-to-five, occupation, play, province, pursuit, racket, rat race, slot, swindle, trade, vocation, walk of life, work


Antonyms: amusement, avocation, entertainment, hobby, recreation


جملات نمونه

1. calling on my mother didn't enter into our original plan
سر زدن به مادرم جزو برنامه ی اولیه ی ما نبود.

2. in some countries calling a person by his first name is considered to be too familiar
در برخی کشورها صدا زدن شخص به اسم اولش بیش از حد خودمانی محسوب می شود.

3. this is london calling
(رادیو) اینجا لندن است.

4. teaching is a noble calling
معلمی پیشه ی شریفی است.

5. he heard a voice distinctly calling his name
او صدایی را شنید که به طور واضح نام او را می خواند.

6. darn it! i am tired of calling him!
اه - از بس صدایش زدم خسته شدم !

7. we shouldn't dignify this writing by calling it poetry
نباید با اطلاق واژه ی شعر به این نوشته ها اعتبار آن را بالا ببریم.

8. taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts"
رشوه گرفتن قدغن است ولی آنها آن را ((هدیه)) می نامند و بدین وسیله قانون را زیر پا می گذارند.

9. Councillors were presented with a petition calling for more money to be spent on policing the area.
[ترجمه ترگمان]Councillors با درخواست درخواست پول بیشتر برای رسیدگی به این منطقه ارائه شد
[ترجمه گوگل]شورای نگهبان با یک پرونده درخواست شد که پول بیشتری برای نظارت بر این منطقه صرف شود

10. Who should I say is calling?
[ترجمه ترگمان]به چه کسی باید زنگ بزنم؟
[ترجمه گوگل]چه کسی باید بگوید تماس می گیرد؟

11. I heard someone calling my name.
[ترجمه ترگمان] شنیدم یکی اسم منو صدا می زد
[ترجمه گوگل]من شنیدم کسی که اسم من را می خواند

12. They are calling for a further postponement of the election date.
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار تعویق بیشتر تاریخ انتخابات شدند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار تعویق بیشتر تاریخ انتخابات هستند

13. They are calling for tighter regulation of the industry.
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار مقررات محکم تر در این صنعت هستند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار تنظیم دقیقتر صنعت هستند

14. I'm sorry for calling you this late.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که این اواخر بهت زنگ زدم
[ترجمه گوگل]من متاسفم که شما این را دیر فرا خواندید

15. A man's voice was calling for quiet.
[ترجمه ترگمان]صدای مردی ساکت بود
[ترجمه گوگل]صدای مرد آرام بود

16. He's been calling around trying to get the best price on a computer.
[ترجمه ترگمان]او مدام سعی می کرد که بهترین قیمت را روی یک کامپیوتر اجر کند
[ترجمه گوگل]او در تلاش برای به دست آوردن بهترین قیمت در کامپیوتر است

Teaching is a noble calling.

معلمی پیشه‌ی شریفی است.


This is London calling.

(رادیو) اینجا لندن است.


پیشنهاد کاربران

جذب

تماس گرفتن

مطالبه، وصول

با اشاره به

رسالت

فراخوانی

صدا زدن
She was thinking so deeply that she didn’t hear us calling her
او داشت عمیقا فکر میکرد ب همین دلیل صدا زدن ما را نشنید 🇹🇻🇹🇻

رسالت شغلی،
حرفه ای که بیشتر با هدف کمک به دیگران و با رضایت قلبی جهت تحقق آرزوها و خواسته های درونی فرد برای تمام عمر انجام میشود و میزان درآمد، دارایی و . . . در آن سنجیده نمی شود.

دعوت شده

ندای درونی و رسالت زندگی

رسالت شغلی

در الهیات این واژه بیشتر به معنای:
مطالبه، درخواست


کلمات دیگر: