کلمه جو
صفحه اصلی

baseball


معنی : بازی بیس بال
معانی دیگر : (امریکا - بیس بال) هر یک از بازیکنان روی پایگاه یا کوشا برای رسیدن به پایگاه، (ورزش) بازی بیس بال

انگلیسی به فارسی

بیسبال، بازی بیس بال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a game played with a bat and ball by two teams of nine players each, the object being to score runs by advancing runners around four bases.
مشابه: ball

(2) تعریف: the ball used in this game.
مشابه: ball

• type of game played with a bat and a ball and four stations that players must reach in order to score
baseball is a game played by two teams of nine players. each player hits a ball with a bat and then tries to run round four points on the field before the other team can get the ball back.

مترادف و متضاد

بازی بیس بال (اسم)
baseball, hardball

جملات نمونه

1. baseball bat
چوب بیس بال

2. an exhibition baseball game
بازی بیس بال نمایشی

3. major league baseball
لیگ عمده ی بیس بال

4. to throw a mean curve in baseball
در بیس بال،پرتاب توپ به گونه ای که گرفتن آن مشکل باشد

5. he pitched for ten years before retiring from baseball
پیش از کناره گیری از بیس بال ده سال گوی پران بود.

6. Baseball grew on me as I grew older.
[ترجمه ترگمان]وقتی بزرگ تر شدم، بیس بال روم بزرگ شد
[ترجمه گوگل]وقتی بزرگ شدم بیس بال رشد کرد

7. Our baseball team chalked up another victory.
[ترجمه ترگمان]تیم بیس بال ما یه پیروزی دیگه رو به خاطر آورد
[ترجمه گوگل]تیم بیسبال ما یک پیروزی دیگر را پیگیری کرد

8. She's really hot stuff at baseball.
[ترجمه ترگمان]اون تو بیسبال چیزای سکسیه
[ترجمه گوگل]او واقعا چیزهای گرم در بیس بال است

9. Rain dripped from the brim of his baseball cap.
[ترجمه ترگمان]از لبه کلاه his می چکید
[ترجمه گوگل]باران از لبه بالش بیرون زد

10. The baseball veteran loved to coach young players.
[ترجمه ترگمان]بازیکن کهنه کار بیسبال دوست داشت بازیکنان جوان را مربی کند
[ترجمه گوگل]جانباز بیسبال دوست داشت مربیان بازیکنان جوان را تربیت کند

11. They came to the baseball field to root for their school team.
[ترجمه ترگمان]آن ها به زمین بیسبال رسیدند تا برای تیم مدرسه شان ریشه بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها برای ریاست تیم مدرسه خود به میدان بیسبال آمدند

12. The baseball game completely enthralled the crowd.
[ترجمه ترگمان]بازی بیسبال به طور کامل مردم را شیفته خود کرد
[ترجمه گوگل]بازی بیس بال به طور کامل جمعیت را جذب کرد

13. His excellence in baseball earned him a scholarship.
[ترجمه ترگمان]برتری او در بیسبال باعث شد که او بورس تحصیلی بگیرد
[ترجمه گوگل]برتری او در بیس بال به او کمک هزینه تحصیلی داد

14. He was on the baseball team.
[ترجمه ترگمان]اون تو تیم بیس بال بود
[ترجمه گوگل]او در تیم بیس بال بود

15. Our baseball team routed the Sea Gull by a score of 15 to
[ترجمه ترگمان]تیم بیس بال ما نیز با امتیاز ۱۵ به گل Gull را شکست داد
[ترجمه گوگل]تیم بیسبال ما توسط دریاچه گول با نمره 15 به آن روبرو شد

16. Dick fell for baseball when he was a little boy.
[ترجمه ترگمان]دیک وقتی پسر کوچکی بود به دست بیس بال افتاد
[ترجمه گوگل]وقتی پسر بچه بود دیک برای بیس بال سقوط کرد

17. Jake never played baseball like the other kids.
[ترجمه ترگمان]جیک هیچ وقت مثل بقیه بچه ها بیسبال بازی نمی کرد
[ترجمه گوگل]جیک هرگز بیس بال مثل بچه های دیگر بازی نکرد

18. He's wearing a deeply unappealing baseball hat.
[ترجمه ترگمان]اون کلاه بیسبال رو خیلی unappealing پوشیده
[ترجمه گوگل]او پوشیدن یک کلاه بیسبال عمیقا ناخوشایند است

پیشنهاد کاربران

noun a sport where you hit a ball with a bat then run around a diamond shape


بیس بال

بازی بیس بال


1 - بازی بیس بال
2 - توپ بازی بیس بال


واژه baseball به معنای توپ بیسبال
واژه baseball به معنای توپ بیسبال به کار می رود. توپ بیسبال سفید، توپر و از جنس چوب پنبه و لاستیک است که روکشی از دو تکه چرم به هم دوخته شده دارد و برای بازی بیسبال از آن استفاده می شود.

واژه baseball به معنای بیسبال
واژه baseball به ورزشی گفته می شود که مخصوصا در آمریکا بازی می شود. دو تیم با نه بازیکن با چوب بیسبال و توپ بازی می کنند. هر بازیکن سعی میکند توپ را ضربه بزند و بعد تا چهار بیس بدود قبل از اینکه تیم رقیب توپ را پس بگیرد.
به این نکته توجه کنید که این اسم غیرقابل شمارش است و s جمع نمی گیرد.

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: