1. A man used to vicissitudes is not easily dejected.
[ترجمه ترگمان]مردی که در این فراز و نشیب های زندگی به کار می رود، به آسانی افسرده نیست
[ترجمه گوگل]مردی که به ندرت اتفاق می افتد آسان نیست
2. Everyone has days when they feel dejected or down.
[ترجمه ترگمان]هر کسی روزهایی دارد که افسرده و افسرده به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]هر کس روزهایی را میبیند که احساس کنند یا خسته شدهاند
3. Repeated failure had left them feeling very dejected.
[ترجمه ترگمان]شکست پی درپی آن ها را ناراحت کرده بود
[ترجمه گوگل]شکست تکرار شده آنها را بسیار حساس کرده است
4. Peter was dejected,his confidence in tatters.
[ترجمه ترگمان]پیتر افسرده و اعتماد به دریده بود
[ترجمه گوگل]پیتر در حال نابود کردن است، اعتماد به نفس او را در خشم
5. The unemployed stood at street corners, dejected.
[ترجمه ترگمان]عاطل و باطل در گوشه خیابان ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]بیکاران در گوشه خیابان ایستادند
6. The old man seemed dejected and spiritless.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد افسرده و بی روح به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]پیر مرد به نظر می رسید انحراف و بی روح است
7. She looked a bit dejected when she was told that she hadn't got the job.
[ترجمه ترگمان]او کمی ناراحت به نظر می رسید، وقتی به او گفت که کار را انجام نداده است
[ترجمه گوگل]او وقتی به او گفته شد که او کار را نکرد، نگاه کمی کرد
8. She looked very dejected when she was told that she hadn't got the job.
[ترجمه ترگمان]او خیلی ناراحت به نظر می رسید، وقتی به او گفت که کار را انجام نداده است
[ترجمه گوگل]وقتی او به او گفت که او کار را نداشته است، خیلی زشت به نظر می رسید
9. They were thoroughly dejected and miserable.
[ترجمه ترگمان]همه افسرده و افسرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها کاملا انحراف و بدبختی داشتند
10. He was understandably dejected after losing in the first round to an unseeded American.
[ترجمه ترگمان]او پس از باخت در دور اول به یک آمریکایی unseeded غمگین بود
[ترجمه گوگل]او پس از شکست در دور اول به یک آمریکایی که نامش فاش نشده بود، فریب خورده بود
11. She looked so dejected when she lost the game.
[ترجمه ترگمان]وقتی بازی را از دست می داد، خیلی ناراحت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]وقتی او بازی را از دست داد، به نظر می رسید
12. She looked sorrowful and dejected.
[ترجمه ترگمان]غمگین و افسرده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او غمگین و بی رحمانه نگاه کرد
13. Greg sounded dejected. "Anything wrong?" I said.
[ترجمه ترگمان]گرگ غمگین به نظر می رسید: \" همه چیز غلط است؟ او گفت: \" من گفتم
[ترجمه گوگل]گرگ صدای زنگ زد 'هر چیزی اشتباه است؟' گفتم
14. Kirkwood was a particularly dejected figure after their defeat.
[ترجمه ترگمان]بعد از شکست آن ها، Kirkwood یک شخص افسرده و افسرده بود
[ترجمه گوگل]کرکوود بعد از شکست خود به خصوص به عنوان یک شخصیت شناخته شده بود