1. even though i didn't agree with him, i liked his candor
با آنکه با او موافق نبودم از صداقت او خوشم آمد.
2. He has earned a reputation for candor and integrity.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر صراحت و درستی شهرتی به دست آورده است
[ترجمه گوگل]او شهرتی برای محبت و صداقت کسب کرده است
3. Their candor is a very pleasing feature.
[ترجمه ترگمان]صراحت آن ها یک ویژگی بسیار خوشایند است
[ترجمه گوگل]تقلید آنها یک ویژگی بسیار لذت بخش است
4. Her sweetness, her candor, her joie de vivre and fresh beauty-why had he been so long in appreciating it?
[ترجمه ترگمان]لطف او، صداقت او، شادابی و زیبایی تازه - چرا این قدر طول کشیده بود که این موضوع را درک کند؟
[ترجمه گوگل]شیرین او، محبت او، جوی دویو و زیبایی تازه، چرا او تا به حال به آن قدردانی کرده است؟
5. The need is for objective introspection, candor regarding shortcomings, and a readiness to change.
[ترجمه ترگمان]نیاز به درون نگری، صراحت در مورد کاستی ها و آمادگی برای تغییر است
[ترجمه گوگل]نیاز به درون گرایی عینی، بی اعتنایی در مورد کاستی ها و آمادگی برای تغییر است
6. And, in rare candor under such circumstances, Chin answered two questions about his personal political beliefs.
[ترجمه ترگمان]و با صراحت نادر در چنین شرایطی، چین به دو سوال در مورد عقاید سیاسی شخصی خود پاسخ داد
[ترجمه گوگل]چین در تقدیر نادر در چنین شرایطی دو سوال درباره باورهای سیاسی شخصی اش را پاسخ داد
7. In all candor, my colleagues will be interested in what the public reaction is.
[ترجمه ترگمان]در تمام رک گویی، همکاران من نسبت به واکنش عمومی علاقمند خواهند بود
[ترجمه گوگل]در همه ی انصاف، همکاران من در مورد واکنش عمومی ابراز علاقه می کنند
8. Sometimes his candor made the people from State squirm a little.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها صداقت او باعث می شد مردم از State کمی تکان بخورند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات تقصیر او باعث شد که مردم از دولت کمی کمکتان کنند
9. We also believe candor benefits us as managers.
[ترجمه ترگمان]ما همچنین بر این باوریم که صراحت به عنوان مدیر به ما سود می رساند
[ترجمه گوگل]ما همچنین اعتقاد داریم که منافع ما به عنوان مدیران ما است
10. Candor: what you ate yesterday can be seen from it.
[ترجمه ترگمان] چیزی که دیروز خوردی ممکنه ازش دیده بشه
[ترجمه گوگل]Candor آنچه شما دیروز خوردید را می توان از آن دیده می شود
11. But maintaining any relationship requires commitment and candor.
[ترجمه ترگمان]اما حفظ هر رابطه ای نیازمند تعهد و رک گویی است
[ترجمه گوگل]اما حفظ هر رابطه نیاز به تعهد و محبت دارد
12. He gave it to me with candor and with a wild eloquence which touched my heart.
[ترجمه ترگمان]آن را صادقانه و با فصاحت و بلاغت به من داد که قلبم را لمس کرد
[ترجمه گوگل]او آن را با خلوص و با فصح وحشی که قلب من را لمس کرد، به من داد
13. Candor a key value . The lack of honesty is a corporate killer.
[ترجمه ترگمان]Candor یک مقدار کلید عدم صداقت یک قاتل شرکت است
[ترجمه گوگل]قاتل یک ارزش کلیدی است فقدان صداقت قاتل شرکتی است
14. I've been contacted by Procol Candor Solicitors in London.
[ترجمه ترگمان]من با Procol Candor در لندن تماس گرفتم
[ترجمه گوگل]من توسط وکلای Procol Candor در لندن تماس گرفته ام