کلمه جو
صفحه اصلی

debark


معنی : پوست درخت را کندن، پوست کندن از
معانی دیگر : (مسافر یا بار را از کشتی یا هواپیما) پیاده کردن، پیاده شدن

انگلیسی به فارسی

پوست درخت را کندن، (مجازاً) پوست کندن از


خشکسالی، پوست درخت را کندن، پوست کندن از


انگلیسی به انگلیسی

• disembark, go ashore (from a boat); leave a plane; land; remove the bark from a tree

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: debarks, debarking, debarked
مشتقات: debarkation (n.)
• : تعریف: to put or go ashore, as from a ship; disembark.
متضاد: board
مشابه: disembark, land
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: debarks, debarking, debarked
• : تعریف: to take the bark off of (a log).

مترادف و متضاد

پوست درخت را کندن (فعل)
debark

پوست کندن از (فعل)
shell, debark, flay, decorticate, excoriate

جملات نمونه

1. Those dogs were debarked by removal of the true vocal cords.
[ترجمه ترگمان]آن سگ ها با حذف تاره ای صوتی حقیقی از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]این سگ ها از بین بردن طناب های صوتی واقعی ساخته شده اند

2. I remember how glad I felt debarking from a ship in Bremerhaven after six days on the ocean.
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که بعد از شش روز در اقیانوس احساس خوشحالی کردم
[ترجمه گوگل]من به یاد دارم که چقدر خوشحالم که بعد از شش روز در اقیانوس، از یک کشتی در Bremerhaven احساس خستگی می کردم

3. He just debarked from the aircraft.
[ترجمه ترگمان]او فقط از هواپیما جدا شد
[ترجمه گوگل]او فقط از هواپیما خسته شده بود

4. He said he has had most of them debarked, and requires his clients to debark theirs before sending them to him for dog shows.
[ترجمه ترگمان]او گفت که اغلب آن ها debarked را داشته است و قبل از فرستادن آن ها به او برای نشان دادن سگ ها به مشتریان خود نیاز دارد
[ترجمه گوگل]او گفت که او بیشتر آنها را دزدیده است و از مشتریان خود خواسته است تا آنها را قبل از فرستادن به او برای نشان دادن سگ، تحریک کند

5. Dr. Marder said they will probably debark Truffle unless she quickly learns to play quietly.
[ترجمه ترگمان]دکتر \"Marder\" گفت که احتمالا \"debark\" will مگر اینکه سریع یاد بگیره که بی سر و صدا بازی کنه
[ترجمه گوگل]دکتر ماردر گفت که احتمالا تروفل را از بین خواهد برد، مگر اینکه او به سرعت بیاموزد بازی کند

6. We found it was more useful in stopping the debarking of trees or accidental damage to shrubs.
[ترجمه ترگمان]ما دریافتیم که توقف the درخت ها و آسیب تصادفی به بوته ها مفید است
[ترجمه گوگل]ما متوجه شدیم که این امر برای جلوگیری از خرد کردن درختان و آسیب زدن به بوته ها مفید بود

7. You must turn to a dog trainer who teaches the dog to debark .
[ترجمه ترگمان]شما باید به مربی سگ مراجعه کنید که سگ را به debark آموزش می دهد
[ترجمه گوگل]شما باید به یک مربی سگ بازگردید که سگ را به مورچه آموزش می دهد

8. Gerald Zapf, who landed shortly after the blast, said his airplane circled the airport several times before landing, and passengers were forced to wait for some time before they could debark.
[ترجمه ترگمان]جرالد Zapf، که اندکی پس از انفجار فرود آمد، گفت که هواپیمای او چندین بار قبل از فرود هواپیما فرودگاه را دور زد و مسافران مجبور شدند مدتی قبل از اینکه بتوانند فرار کنند صبر کنند
[ترجمه گوگل]جرالد زاپف، که مدت کوتاهی پس از انفجار فرود آمد، گفت که هواپیمای او چندین بار قبل از فرود به فرودگاه رفت و مسافران مجبور بودند تا قبل از اینکه بتوانند خفه شوند، صبر کنند

9. The complete wood handing line can be used for MDF and paper manufacturing industry of debark log and small diameter log. Its debarking clean rate is more than 90%.
[ترجمه ترگمان]خط انتقال چوب کامل می تواند برای MDF و صنعت تولید کاغذ of و ثبت قطر کوچک مورد استفاده قرار گیرد نرخ پاک سازی آن بیش از ۹۰ درصد است
[ترجمه گوگل]خط تولید کامل چوب را می توان برای صنایع تولید MDF و کاغذ استفاده کرد نرخ تمیز کردن آن بیش از 90٪ است


کلمات دیگر: