کلمه جو
صفحه اصلی

battlement


معنی : بارو، برج و بارو
معانی دیگر : (در دژهای نظامی قدیم) دندانه های بالای دیوار قلعه و برج، کنگره ی بارو

انگلیسی به فارسی

بارو، برج و بارو


میدان جنگ، بارو، برج و بارو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (often pl.) a parapet or defensive wall lining the top of a fortification, with indentations at regular intervals.

• wall with openings through which weapons can be fired

مترادف و متضاد

بارو (اسم)
bulwark, fortification, battlement, rampart

برج و بارو (اسم)
fort, battlement

parapet


Synonyms: tower, escarpment, balustrade, rampart, embattlement, bastion, fortification


جملات نمونه

1. the battlement of each castle . . .
دندانه ی هر قصری . . .

2. Voices came from the battlements, and a twinkle of steel.
[ترجمه ترگمان]از برج ها و برقی از فولاد به گوش رسید
[ترجمه گوگل]صداها از بطری ها و یک زنگ از فولاد آمد

3. It has a narrow Norman tower, the battlements of which were added at a later date.
[ترجمه ترگمان]برج کوچک Norman دارد که کنگره های آن در یک قرار بعدی اضافه شده است
[ترجمه گوگل]این برج نورمن باریک دارد، که بتنی که بعدا به آن اضافه شده است

4. The Tower can only be entered from the battlements.
[ترجمه ترگمان]برج فقط از کنگره ها وارد شده است
[ترجمه گوگل]برج تنها می تواند از میدان های وارد شده است

5. Lachlan was leaning on the battlements, watching the boats in the Sound.
[ترجمه ترگمان]لاکلن روی باروها خم شده بود و قایق ها را در تنگه تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]لاچلان بر پایه های چوب خم شد، تماشای قایق ها در صدا

6. Once inside, I mounted the battlements and explored hidden alcoves carved into the thick walls.
[ترجمه ترگمان]وقتی داخل شدم، از باروها بالا رفتم و در حالی که در گوشه و کنار دیوار ضخیم حکاکی شده بودم کاوش کردم
[ترجمه گوگل]هنگامی که داخل شدم، من بر روی بطری ها نصب کردم و آلک های پنهان را به دیوارهای ضخیم کشیدم

7. Now I am on the tower's battlements, which are square.
[ترجمه ترگمان]حالا من روی برج های برج هستم که مربع است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من در میدان های برج، که مربع است

8. Standing on the battlements waving the galley goodbye, Elizabeth looked down - down the wall, and then down again.
[ترجمه ترگمان]در حالی که در حالی که در حالی که روی کنگره ها ایستاده بود و در حال خداحافظی بود ایستاد، الیزابت به پایین دیوار نگاه کرد و بعد دوباره پایین آمد
[ترجمه گوگل]الیزابت، در ایستگاه های بتنی که با سر و صدای دل شکسته می لرزید، نگاه کرد - پایین دیوار، و سپس دوباره پایین

9. Latticed brickwork, brickwork meant to suggest battlements, and brick towers meant to look palatial.
[ترجمه ترگمان]brickwork latticed، brickwork برای نشان دادن کنگره ها، و برج های آجری به معنای کاخ مانند است
[ترجمه گوگل]آجر با لبه دار، آجرکاری به معنی پیشنهاد چوب و سنگ و برج های آجر به معنای طلایی بود

10. Remembering how she had stood on the tower battlements the next morning, watching her knight ride away.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد، به یاد آورد که چه طور روی برج برج ایستاده بود و اسب را تماشا می کرد که دور شده بود
[ترجمه گوگل]صبح روز بعد، با یادآوری اینکه در ایستگاه های برج ایستاده بود، نگاهش به شوالیه سوار شد

11. These startledstayed in the wooden natrium field battlement - to remember?
[ترجمه ترگمان]این startledstayed که در میدان natrium چوبی تعبیه شده بود، به یاد داشتند؟
[ترجمه گوگل]اینها در میدان چوبی نیتروژنه چوبی شروع به یادآوری کردند؟

12. Along the stone corridor of the battlement, two figures were slouched down against the wall.
[ترجمه ترگمان]در طول راهروی سنگی بارو دو هیکل خمیده به دیوار تکیه داده بودند
[ترجمه گوگل]در کنار حیاط سنگی حصار، دو چهره در برابر دیوار قرار داشت

13. The battlement on which they fought to defend their city is still intact .
[ترجمه ترگمان]The که برای دفاع از شهر خود جنگیدند همچنان دست نخورده است
[ترجمه گوگل]میدان جنگی که آنها برای دفاع از شهرشان جنگیدند هنوز هم دست نخورده است

14. In short several days, wild goose battlement the street threw on noisy"Christmas load".
[ترجمه ترگمان]در عرض چند روز، غاز وحشی، خیابان \"بار کریسمس\" را پر سر و صدا کرد
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت چند روز، جنگل وحشی وحشی خیابان به نوازش 'باران کریسمس' انداخت

15. In the battlement area, there were exhibition hall, which showed artillery shells, artillery firing demonstration of the Office of assembly and so on.
[ترجمه ترگمان]در منطقه بارو، تالار نمایشگاه بود که گلوله های توپ، توپ ها، تظاهرات آتش توپخانه از دفتر مجلس و غیره را نشان می داد
[ترجمه گوگل]در منطقه جنگل، سالن نمایشگاهی وجود داشت که نشان دهنده توپهای توپخانه، تیراندازی توپخانه به دفتر مونتاژ و غیره بود

the battlement of each castle ...

دندانه‌ی هر قصری ...



کلمات دیگر: