کلمه جو
صفحه اصلی

canoe


معنی : قایق رانی
معانی دیگر : (در اصل در میان سرخپوستان امریکا) زورق باریک و سبک، زورقچه، کانو، بلم، قایق، قایق باریک وبدون بادبان وسکان

انگلیسی به فارسی

قایق باریک و بدون بادبان و سکان، قایقرانی


قایق رانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a narrow, open boat with curved sides and pointed ends, usu. propelled by paddle.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: canoes, canoeing, canoed
• : تعریف: to ride in or paddle a canoe.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: canoeist (n.)
• : تعریف: to transport in a canoe.

• light narrow boat propelled by paddles
travel in a canoe, paddle a canoe
a canoe is a small, narrow boat which you move through the water by using a paddle.

مترادف و متضاد

قایق رانی (اسم)
boating, canoe, yachting, watermanship

light, paddled boat


Synonyms: coracle, dugout, kayak, outrigger, piragua, pirogue


جملات نمونه

1. a crazy canoe
زورق سوراخ شده

2. paddle one's own canoe
بخود متکی بودن

3. to shoot the rapids in a canoe
با قایق از رود پر شیب تند سرازیر شدن

4. He hewed a canoe out of a tree trunk.
[ترجمه ترگمان]قایق را از تنه درختی بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او یک قایقرانی را از یک درخت درختی بیرون کشید

5. The canoe is made of one big trunk.
[ترجمه ترگمان]کرجی از یک صندوق بزرگ ساخته شده است
[ترجمه گوگل]قایق رانی از یک تنه بزرگ ساخته شده است

6. We attempted to manoeuvre the canoe closer to him.
[ترجمه ترگمان]سعی کردیم کرجی را به او نزدیک تر کنیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش کردیم قایقرانی را به او نزدیک کنیم

7. The canoe was sucked into the whirlpool.
[ترجمه ترگمان]قایق به درون گرداب کشیده شد
[ترجمه گوگل]قایقرانی به داخل گرداب مکیده شد

8. We fixed the canoe onto the car's roof rack.
[ترجمه روژان] ما قایق را روی سقف خودرو نصب کردیم
[ترجمه ترگمان]قایق را بر روی سقف اتومبیل نصب کردیم
[ترجمه گوگل]ما قایق رانی را روی صندلی سقف خودرو ثابت کردیم

9. We crossed the lake by canoe.
[ترجمه ترگمان]با بلم از دریاچه عبور کردیم
[ترجمه گوگل]ما با قایقرانی از دریاچه عبور کردیم

10. He lifted the end of the canoe, nodding to me to take up mine.
[ترجمه ترگمان]سر کرجی را بلند کرد و با سربه من اشاره کرد که آن را بردارم
[ترجمه گوگل]او پایان دادن به قایق رانی را برداشت و به من زد تا من را بیاورد

11. They slid the canoe down to the water.
[ترجمه ترگمان]قایق را پایین کشیدند و به کنار آب رفتند
[ترجمه گوگل]آنها قایقرانی را به سمت آب حرکت کردند

12. The current was starting to tip the canoe over and I began to panic.
[ترجمه ترگمان]جریان آب کم کم داشت به قایق ضربه می زد و من به وحشت افتادم
[ترجمه گوگل]جریان شروع به نوک قایقرانی بیش از و من شروع به وحشت

13. The canoe was borne along by the current.
[ترجمه ترگمان]قایق با جریان آب به دریا کشیده شد
[ترجمه گوگل]قایق موتوری در جریان جریان قرار داشت

14. We paddled the canoe along the coast.
[ترجمه ترگمان]کرجی را در امتداد ساحل پارو زدیم
[ترجمه گوگل]ما قایقرانی را در امتداد ساحل تسلیم کردیم

15. I finally managed to right the canoe.
[ترجمه ترگمان]بالاخره تونستم قایق رو درست کنم
[ترجمه گوگل]من بالاخره موفق به قایقرانی شدم

پیشنهاد کاربران

قایق مسابقه

قایق یک نفره

قایقی باریک و با ظرفیت کم

A light narrow boat for one or ✌ people

قایق کوچک👇👇
A light narrow boat for one or two person

قایق کوچک یا بلم
بلم سواری🛶🚣‍♀️🚣‍♂️

A light narrow boat for one or two people

قایق باریک برای یک یا دو نفر
A light narrow boat for one or tow people

قایق رانی
he had once canoed down the Nile

A light narrow boat for one or two people
یک قایق باریک سبک برای یک یا دو نفر

a light narrow boat for one or two people🚣🏼‍♀️

یک قایق سبک و کوچولو ( میشه گفت نازک ) برای یک یا دو نفر 🎈
کانون زبان ایران 🧸

🍭�•Term •�🍭

✨Reach 4✨


a light narrow boat for one or two people


please make some examples*


canoe ( ورزش )
واژه مصوب: بلم
تعریف: قایق باریک و بسیار سبکی که بخش زیرین آن تخت است و با یک یا دو پارو رانده می شود


کلمات دیگر: