کلمه جو
صفحه اصلی

deferment


معنی : تاخیر، تعویق
معانی دیگر : دیرکرد، پس افکنی، (نظام) معافیت موقت

انگلیسی به فارسی

تعویق، تاخیر


پس‌افکندن، تأخیر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of putting off or delaying; postponement.

(2) تعریف: a postponement of induction into military service.

• postponement, delay, suspension

مترادف و متضاد

Synonyms: adjournment, deferral, delay, moratorium, pause, putting off, stay, suspension


Synonyms: adjournment, delay, holdover, moratorium, pause, putting off, stay, suspension


Antonyms: advance, expedition, forging


تاخیر (اسم)
suspension, stick, lag, cunctation, delay, reprieve, retardation, deferment, postponement, mora, tarriance

تعویق (اسم)
cunctation, prorogation, deferment, postponement, procrastination, supersedure, mora, put-off

postponement


جملات نمونه

He received his military deferment.

او معافیت موقت از خدمت نظام را دریافت کرد.


1. he received his military deferment
او معافیت موقت از خدمت نظام را دریافت کرد.

2. Franken also avoided military service with student deferments while at Harvard and, ultimately, a high lottery number.
[ترجمه ترگمان]Franken همچنین از خدمت سربازی با تاخیر در دانش آموزان خودداری کرد در حالی که در دانشگاه هاروارد و در نهایت یک عدد لاتاری بسیار بالا بود
[ترجمه گوگل]فرانکن نیز در حالی که در دانشگاه هاروارد و در نهایت، یک شماره قرعه کشی بالا، از خدمات نظامی با تعویق دانش آموزان اجتناب کرد

3. When I entered Columbia Law School my military deferment was in default.
[ترجمه ترگمان]زمانی که وارد دانشکده حقوق کلمبیا شدم، تعویق نظامی من به صورت پیش فرض بود
[ترجمه گوگل]وقتی وارد مدرسه حقوق دانشگاه کلمبیا شدم، بازپرداخت نظامی من پیش بینی شده بود

4. Medical deferment for a very bad heart.
[ترجمه ترگمان]داروهای پزشکی برای یه قلب خیلی بد
[ترجمه گوگل]تعویق پزشکی برای یک قلب بسیار بد

5. Your ministerial decision for long - term deferment of reclamation will be sung by many generations to come.
[ترجمه ترگمان]تصمیم وزارتی شما برای به تعویق انداختن reclamation طولانی توسط بسیاری از نسل های آینده خوانده خواهد شد
[ترجمه گوگل]تصمیم های وزیران برای بازپس گیری طولانی مدت از سوی بسیاری از نسل های آینده به اجرا در خواهد آمد

6. NOTE: If No, you should apply for examination deferment by submitting the Form E - DA.
[ترجمه ترگمان]توجه: اگر نه، شما باید به تعویق بررسی با ارسال فرم E - DA درخواست دهید
[ترجمه گوگل]نکته: اگر نه، شما باید با ارسال فرم E-DA درخواست بازپرداخت معدل کنید

7. Students who are granted deferment for the allocated module must make additional payment for that course before being allowed to re-enroll.
[ترجمه ترگمان]دانشجویانی که به تعویق انداختن ماژول اختصاص داده می شوند باید پیش پرداخت اضافی را قبل از ثبت نام مجدد انجام دهند
[ترجمه گوگل]دانش آموزانی که برای ماژول اختصاص داده شده به تعویق می اندازند باید قبل از مجاز بودن مجددا ثبت نام، پرداخت های اضافی را برای این دوره انجام دهند

8. Application for Deferment of Examination should be submitted to the Academic Affairs Office via the Advisor.
[ترجمه ترگمان]درخواست برای deferment بررسی باید از طریق مشاور به دفتر امور آکادمیک ارسال شود
[ترجمه گوگل]درخواست برای بازپرداخت آزمون باید از طریق مشاور به دفتر امور تحصیلی ارسال شود

9. Drop - out and deferment rates are also hair - curling: only 40 % of students graduate in four years.
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری و تعویق به تعویق می افتد: تنها ۴۰ % از دانش آموزان در چهار سال فارغ التحصیل می شوند
[ترجمه گوگل]نرخ انقراض و انقباض نیز موی کورلینگ است: تنها 40 درصد از دانش آموزان در چهار سال تحصیل، فارغ التحصیل می شوند

10. The bank do not allow further deferment of his payment.
[ترجمه ترگمان]این بانک اجازه تعویق بیشتر پرداخت ها را نمی دهد
[ترجمه گوگل]این بانک اجازه نخواهد داد که بیشتر پرداخت خود را بازپرداخت کند

11. Please note, whenever relevant, evidence of course completion, discontinuation or deferment must be supplied.
[ترجمه ترگمان]لطفا توجه داشته باشید، هر زمان که مربوط باشد، مدرک تکمیل دوره، discontinuation یا تعویق را باید تهیه کنید
[ترجمه گوگل]لطفا توجه داشته باشید که هر زمان که لازم باشد، شواهدی از تکمیل دوره، قطع یا تعلیق باید ارائه شود

12. I was a farm boy and at the time I would have had a deferment from the draft as an only farm son.
[ترجمه ترگمان]من یک پسر مزرعه بودم و در آن زمان، مانند یک پسر مزرعه کار می کردم
[ترجمه گوگل]من یک پسر مزرعه بودم و در آن زمان می توانستم پیش نویس را به عنوان تنها فرزند مزرعه مهلت دهم

13. I undertake to resume studies following the expiry of the deferment period approved.
[ترجمه ترگمان]من متعهد می شوم که مطالعات پس از انقضای دوره تعویق تایید شده را ازسر بگیرم
[ترجمه گوگل]من وظیفه دارم مطالعات را بعد از پایان دوره تأخیر انجام دهم

14. Students are to refer to the regulations governing course deferment, refund and withdrawal the Student Contact.
[ترجمه ترگمان]دانشجویان باید به مقررات مربوط به تعویق، بازپرداخت، بازپرداخت و خروج تماس دانش آموز مراجعه کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان به اشاره به مقررات حاکم البته تاخیر، بازپرداخت و خروج دانش آموز تماس با

پیشنهاد کاربران

[سرمایه گذاری]
دوره تعویق ( deferment ) ، دوره مسدودی ( lockout ) ، دوره ضربه گیری ( cushion )
دوره ای که طی آن قرضه ( باند ) قابل فراخوان نیست


کلمات دیگر: