کلمه جو
صفحه اصلی

basketball

معنی : بازی بسکتبال
معانی دیگر : توپ بسکتبال، بسکتبال، یکجورتوپ بازی

انگلیسی به فارسی

بازی بسکتبال

بسکتبال، بازی بسکتبال

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• (1) تعریف: a game played by two teams of five players each, with points scored by shooting the ball through a raised metal hoop and net at the opponent's end of the court.
• (2) تعریف: the ball used in this game.
• مشابه: ball
• ball game in which two opposing teams must try and score points by throwing the ball into their opponent's basket
large inflated ball used in the game of basketball
basketball is a game in which two teams of five players each try to score goals by throwing a large ball through a circular net fixed to a metal ring at each end of the court.

مترادف و متضاد

بازی بسکتبال (اسم)
basketball

team sport

Synonyms: ball, B-ball, brownball, hoops

جملات نمونه

1. basketball game
مسابقه ی بسکتبال
2. basketball officials wear striped shirts
داوران بسکتبال پیراهن های راه راه می پوشند.
3. basketball players accused of throwing games
بسکتبالیست هایی که متهم به باخت عمدی در مسابقات شده بودند
4. a basketball court
پهنه ی بسکتبال
5. a basketball fan
شیفته ی بسکتبال
6. a basketball phenom
خدای بسکتبال
7. a basketball tournament
دوره ی مسابقات (ناوردگان) بسکتبال
8. a bum basketball player
بسکتبالیست ناشی
9. a six-day basketball clinic
آموزش شش روزه ی بسکتبال
10. he practices basketball everyday
هر روز بسکتبال تمرین می کند.
11. swimming and basketball are different kinds of sport
شنا و بسکتبال انواع مختلف ورزش هستند.
12. the local basketball league
لیگ محلی بسکتبال
13. he lofted the basketball over the heads of the defenders and in through the hoop
توپ بسکتبال را از بالای سر مدافعان درون حلقه انداخت.
14. the game of basketball
بازی بسکتبال
15. though himself not short, he was dwarfed by the basketball player
با آنکه خود او قدکوتاه نبود ولی در کنار آن بسکتبالیست کوتاه قد به نظر می آمد.
16. He has pitched his basketball into our house.
[ترجمه ترگمان] اون توپ بسکتبال رو انداخته توی خونه ما
[ترجمه گوگل]او بسکتبال خود را به خانه ما تقسیم کرده است
17. I was hot on playing basketball when I was in college.
[ترجمه ترگمان]وقتی من تو دانشگاه بودم خیلی گرم بازی بسکتبال بودم
[ترجمه گوگل]وقتی در کالج بودم، بازی بسکتبال داشتم
18. The basketball team had a string of victories last season.
[ترجمه ترگمان]تیم بسکتبال سال گذشته یک رشته پیروزی های داشت
[ترجمه گوگل]تیم بسکتبال فصل گذشته پیروزی های زیادی داشت
19. He will shape into an excellent basketball player.
[ترجمه ترگمان]او به یک بازیکن بسکتبال عالی تبدیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]او به یک بازیکن بسکتبال عالی تبدیل خواهد شد
20. He was the best basketball player in California last year.
[ترجمه ترگمان]او سال گذشته بهترین بازیکن بسکتبال در کالیفرنیا بود
[ترجمه گوگل]او در سال گذشته بهترین بازیکن بسکتبال در کالیفرنیا بود
21. We played basketball in the gym.
[ترجمه ترگمان]ما تو باشگاه بسکتبال بازی می کردیم
[ترجمه گوگل]ما در باشگاه بسکتبال بازی کردیم

basketball game

مسابقه‌ی بسکتبال

پیشنهاد کاربران

ورزش بسکتبال
he both loves and plays basketball ⛱⛱
او ورزش بسکتبال را هم دوست دارد و هم بازی میکند
بسکتبال

توپ بسکتبال، بازی بسکتبال
کلمات دیگر: