کلمه جو
صفحه اصلی

barbed


معنی : خار دار
معانی دیگر : تیغکدار، نیشدار، برنده

انگلیسی به فارسی

خاردار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having one or more barbs.

- a barbed fishhook
[ترجمه ترگمان] a خاردار
[ترجمه گوگل] یک ماهیگیر هلی کوپتر

(2) تعریف: emotionally wounding; piercing.
متضاد: kindly
مشابه: pointed, sharp

- a barbed criticism
[ترجمه ترگمان] انتقاد از سیم خاردار
[ترجمه گوگل] یک انتقاد از خفاش

• spiked, spiky, hooked, thorny
a barbed remark or joke seems humorous or polite, but contains a cleverly hidden criticism.

مترادف و متضاد

خاردار (صفت)
picked, acanthaceous, hispid, barbed, setaceous, thorny, horrent, acanthoid, glochidiate, barbate, thistly

cutting


Synonyms: sharp, pointed, spiked, piercing, stinging, biting, wounding, hurtful


Antonyms: complimentary, flattering


جملات نمونه

1. barbed wire
سیم خاردار

2. barbed wire was stretched along the borderline
سیم خاردار در راستای مرز کشیده شده بود.

3. barbed words
حرف های نیشدار

4. a barbed wire fence hedged the entrance
نرده ای از سیم خاردار راه ورود را بسته بود.

5. a coil of barbed wire
یک حلقه سیم خاردار

6. there were landmarks and barbed wire all along the border
در سرتاسر مرز نشانه و سیم خاردار وجود داشت.

7. our soldiers breached the enemies' barbed wire
سربازان ما از سیم های خاردار دشمن عبور کردند.

8. she fenced her garden with barbed wire
او دور باغ خود را سیم خاردار کشید.

9. he snagged his pants on the barbed wire fence
شلوارش به نرده ی سیم خاردار گرفت.

10. the prison compound was surrounded by barbed wire
محوطه ی زندان با سیم خاردار محصور شده بود.

11. Plots of land have been demarcated by barbed wire.
[ترجمه ترگمان]مناطق زمین به وسیله سیم های خاردار تعیین شده اند
[ترجمه گوگل]زمین ها توسط سیم خاردار مشخص شده اند

12. The barbed wire had lacerated her arm.
[ترجمه ترگمان]سیم خاردار بازویش را پاره کرده بود
[ترجمه گوگل]سیم های خاردار بازوی او را از بند بند زده بود

13. The barbed wire had left only the tiniest nick just below my right eye.
[ترجمه ترگمان]سیم های خاردار فقط در زیر چشم راستم دیده بودند
[ترجمه گوگل]سیم خاردارها فقط کوچکترین لقب را درست زیر چشم راست من گذاشته بودند

14. The barbed wire fence round the perimeter discouraged intruders.
[ترجمه ترگمان]حصار خاردار دور محوطه کمین کرده بودند
[ترجمه گوگل]حصار سیم خاردار در اطراف محیط ، مزاحمان را دلسرد می کند

15. The grounds are fenced in by barbed wire.
[ترجمه ترگمان]محوطه محوطه محصور شده با سیم خاردار است
[ترجمه گوگل]محوطه ها توسط سیم های خاردار محصور شده اند

16. The prisoners cut their way through the barbed wire.
[ترجمه ترگمان]زندانی ها راه خود را از میان سیم های خاردار جدا کردند
[ترجمه گوگل]زندانیان راه خود را از طریق سیم های خاردار بریدند

barbed wire

سیم خاردار


barbed words

حرف‌های نیشدار


پیشنهاد کاربران

تند و زننده، انتقادی

barbed ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: خاره ای
تعریف: ویژگی زِبرکرکی که در سطح یا حاشیۀ آن زواید ریز و تیز وجود دارد


کلمات دیگر: