معنی : قمع
battering
معنی : قمع
انگلیسی به فارسی
ضرب و شتم، قمع
انگلیسی به انگلیسی
• assault: massacre; repeated physical abuse
a battering is an experience in which someone suffers badly through being attacked.
a battering is an experience in which someone suffers badly through being attacked.
مترادف و متضاد
قمع (اسم)
suppression, battering
جملات نمونه
1. he was battering on the door
او با مشت بر در می کوبید.
2. Leaving the relationship does not mean that the battering will stop.
[ترجمه ترگمان]ترک کردن رابطه معنیش این نیست که the متوقف میشه
[ترجمه گوگل]ترک رابطه به این معنی نیست که خسارت متوقف می شود
[ترجمه گوگل]ترک رابطه به این معنی نیست که خسارت متوقف می شود
3. There's someone battering at the door.
[ترجمه ترگمان]یکی به در ضربه می زند
[ترجمه گوگل]کسی در حال خفه شدن است
[ترجمه گوگل]کسی در حال خفه شدن است
4. They got a battering ram to smash down the door.
[ترجمه ترگمان]اونا یه دژکوب استفاده کردن که در رو داغون کنن
[ترجمه گوگل]آنها یک قاشق چنگال را برای شکستن درب کشیدند
[ترجمه گوگل]آنها یک قاشق چنگال را برای شکستن درب کشیدند
5. He kept battering at the door.
[ترجمه ترگمان]به در ضربه می زد
[ترجمه گوگل]او در خانه نگه می داشت
[ترجمه گوگل]او در خانه نگه می داشت
6. He kept battering away at the door.
[ترجمه ترگمان]او همچنان به در ضربه می زد
[ترجمه گوگل]او در خانه نگه می داشت
[ترجمه گوگل]او در خانه نگه می داشت
7. He was accused of battering his former wife and child.
[ترجمه ترگمان]او متهم به حمله به همسر و فرزند سابقش شد
[ترجمه گوگل]او به ضرب و شتم همسر و فرزندش متهم شد
[ترجمه گوگل]او به ضرب و شتم همسر و فرزندش متهم شد
8. There's someone battering ( away ) at the door.
[ترجمه ترگمان]یه نفر داره به در ضربه میزنه
[ترجمه گوگل]کسی در حال خم کردن (دور) وجود دارد
[ترجمه گوگل]کسی در حال خم کردن (دور) وجود دارد
9. People were battering at the door.
[ترجمه ترگمان]مردم به در ضربه می زدند
[ترجمه گوگل]مردم در حال خم شدن بودند
[ترجمه گوگل]مردم در حال خم شدن بودند
10. The film took a battering from critics in the US.
[ترجمه ترگمان]این فیلم در آمریکا از منتقدان battering گرفت
[ترجمه گوگل]این فیلم از منتقدان در ایالات متحده خشنود شد
[ترجمه گوگل]این فیلم از منتقدان در ایالات متحده خشنود شد
11. They were battering the door, they were breaking in.
[ترجمه ترگمان]، اونا داشتن به در ضربه میزدن اونا وارد شدن
[ترجمه گوگل]آنها درب را خم کرده بودند، آنها در حال شکستن بودند
[ترجمه گوگل]آنها درب را خم کرده بودند، آنها در حال شکستن بودند
12. High winds were battering the ship.
[ترجمه ترگمان]باد در کشتی می وزید
[ترجمه گوگل]بادهای زیاد کشتی را خرد کردند
[ترجمه گوگل]بادهای زیاد کشتی را خرد کردند
13. Sterling took a battering yesterday as worries grew about the state of Britain's economy.
[ترجمه ترگمان]دیروز، استرلینگ هنگامی که نگرانی ها در مورد وضعیت اقتصاد بریتانیا افزایش یافت، دیروز یک کتک کاری برداشت
[ترجمه گوگل]دیروز استرلینگ روز چهارشنبه به عنوان نگرانی در مورد وضعیت اقتصاد بریتانیا روبرو شد
[ترجمه گوگل]دیروز استرلینگ روز چهارشنبه به عنوان نگرانی در مورد وضعیت اقتصاد بریتانیا روبرو شد
14. Severe winds have been battering the north coast.
[ترجمه ترگمان]باده ای شدید در ساحل شمالی نفوذ کرده اند
[ترجمه گوگل]باد های شدید در سواحل شمالی آسیب دیده اند
[ترجمه گوگل]باد های شدید در سواحل شمالی آسیب دیده اند
15. He is a powerhouse, a battering ram, but also has touch and an eye for goal.
[ترجمه ترگمان]او یک نیروگاه قوی، یک دژ کوب است، اما به هدف نیز دست و چشم دارد
[ترجمه گوگل]او یک نیروگاه قدرتمند است، اما یک لمس و چشم برای هدف است
[ترجمه گوگل]او یک نیروگاه قدرتمند است، اما یک لمس و چشم برای هدف است
پیشنهاد کاربران
خشک کردن انجمادی
ضربه زدن ( در عملیات پردازش محصول )
خشونت علیه همسر یا کودک
Wife battering and child abuse is getting rife.
Wife battering and child abuse is getting rife.
1 خراب کاری 2 نزاع
کلمات دیگر: