کلمه جو
صفحه اصلی

deactivate


معنی : از اثر انداختن، بی اثر کردن، ناکنش ور کردن، بی خاصیت کردن
معانی دیگر : خنثی کردن، از کار انداختن (به ویژه بمب و چیزهای مخرب)، (واحد نظامی را از حالت آمادگی رزمی) به حالت ذخیره درآوردن، نافعال کردن، نا کنشگر کردن

انگلیسی به فارسی

ناکنشگر کردن، ناکنش‌ور کردن، بی‌اثر کردن، بی‌خاصیت کردن، از اثر انداختن


از کار انداختن، بی اثر کردن، ناکنش ور کردن، بی خاصیت کردن، از اثر انداختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: deactivates, deactivating, deactivated
مشتقات: deactivation (n.), deactivator (n.)
(1) تعریف: to make inactive or inoperative.
مشابه: disable

(2) تعریف: to put on inactive military status.
متضاد: activate

• make inactive, render ineffective
if you deactivate a bomb or other explosive device, you make it harmless by removing the active part of it.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] بی اثر - خنثی - غیر فعال - خنثی سازی

مترادف و متضاد

از اثر انداختن (فعل)
break down, deactivate

بی اثر کردن (فعل)
nullify, undo, void, counteract, foil, deactivate, enervate

ناکنش ور کردن (فعل)
deactivate

بی خاصیت کردن (فعل)
deactivate, impoverish

decommission


Synonyms: demilitarize, disband, make inactive, shut down, shut off


جملات نمونه

1. The intention was simple, to destroy or deactivate any cancer cells in my body.
[ترجمه ترگمان]هدف ساده بود، تخریب یا خنثی کردن هر سلول سرطانی در بدن من
[ترجمه گوگل]قصد ساده ای بود برای از بین بردن یا غیر فعال کردن هر سلول سرطانی در بدن من

2. Do you know how to deactivate the alarm?
[ترجمه ترگمان]میدونی چطور دزدگیر رو غیرفعال کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می دانید چگونه زنگ را غیرفعال کنید؟

3. Are you sure you want to deactivate all alerts for { 0 }?
[ترجمه ترگمان]آیا مطمئنید که می خواهید همه هشدارها را برای { ۰ } غیرفعال کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا مطمئن هستید که می خواهید تمام هشدارها را برای {0} غیرفعال کنید؟

4. Skull Squadron,(Sentence dictionary) deactivate Shadow Devices and fall back to Space Station Liberty.
[ترجمه ترگمان]اسکادران جمجمه، (فرهنگ لغت): دستگاه های سایه را غیرفعال کنید و به ایستگاه فضایی آزادی برگردید
[ترجمه گوگل]اسکادران جمجمه (فرهنگ لغت حکم) دستگاه های سایه را غیرفعال کرده و به ایستگاه فضایی آزادی بازگشته است

5. Did your men deactivate the hyperdrive on the Millennium Falcon?
[ترجمه ترگمان]افراد شما سرعت نور رو از \"فالکن\" غیرفعال کردند؟
[ترجمه گوگل]آیا مردان شما Hyperdrive را در Millenium Falcon غیرفعال کرده اند؟

6. Deactivate the attack flag so your troops can go everywhere.
[ترجمه ترگمان]پرچم حمله را ببندید تا نیروهای شما بتوانند هر جا که هستند حرکت کنند
[ترجمه گوگل]پرچم حمله را غیرفعال کنید تا نیروهای شما بتوانند به همه جا بروند

7. The bomb squad were titled in to deactivate the car bomb.
[ترجمه ترگمان]این تیم خنثی سازی بمب با عنوان \"خنثی کردن بمب ماشینی\" مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]گروه بمب گذاری شده برای غیرفعال کردن ماشین بمب گذاری شده بود

8. Can I deactivate someday, or is this a permanent state of being?
[ترجمه ترگمان]می تونم یه روزی deactivate کنم یا این یه حالت دائمی باشه؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم یک روز غیرفعال کنم یا این وضعیت دائمی بودن است؟

9. Deactivate all accounts and network access of terminated employees.
[ترجمه ترگمان]تمام حساب ها و دسترسی شبکه به کارمندان پایان یافته را تایید می کند
[ترجمه گوگل]همه حساب ها و دسترسی به شبکه های کارکنان خاتمه یافته را غیرفعال کنید

10. To deactivate the key combination for ToggleKeys, click Settings.
[ترجمه ترگمان]برای غیرفعال کردن ترکیب کلید برای ToggleKeys، روی Settings کلیک کنید
[ترجمه گوگل]برای غیر فعال کردن کلید ترکیبی ToggleKeys، روی تنظیمات کلیک کنید

11. Roasting or chlorination could deactivate carbonaceous materials to eliminate theirs effects on recovering gold.
[ترجمه ترگمان]Roasting یا کلرینه شدن می تواند مواد کربنی را غیرفعال کرده و اثرات آن ها بر بازیابی طلا را حذف کند
[ترجمه گوگل]معالجه یا کلرینگ می تواند مواد کربنیک را از بین ببرد تا اثر خود را بر بازیافت طلا از بین ببرد

12. Well explain how to deactivate debug mode later.
[ترجمه ترگمان]خوب توضیح دهید که چگونه حالت اشکال زدایی را بعدا غیرفعال کنید
[ترجمه گوگل]خوب توضیح دهید که چگونه بعد از آن اشکال زدایی غیرفعال شود

13. Press again the □∕⊙ button to deactivate the function.
[ترجمه ترگمان]برای غیرفعال کردن عملکرد دکمه را فشار دهید
[ترجمه گوگل]دکمه □ / ⊙ را دوباره فشار دهید تا عملکرد را غیرفعال کنید

14. To deactivate the key combination for StickyKeys, click Settings.
[ترجمه ترگمان]برای غیرفعال کردن ترکیب کلید برای StickyKeys، روی Settings کلیک کنید
[ترجمه گوگل]برای غیرفعال کردن کلید ترکیبی StickyKeys، روی تنظیمات کلیک کنید

15. Click % 1 to delete or deactivate an individual user's alerts.
[ترجمه ترگمان]برای حذف یا غیرفعال کردن هشدارهای یک کاربر، روی % ۱ کلیک کنید
[ترجمه گوگل]برای حذف یا غیرفعال کردن هشدارهای فردی روی٪ 1 کلیک کنید

The time bomb was discovered and deactivated by the police.

بمب ساعتی توسط پلیس کشف و خنثی شد.


The president ordered the deactivation of two armored brigades.

رئیس‌جمهور دستور انحلال دو تیپ زرهی را صادر کرد.


پیشنهاد کاربران

از کار انداختن، بی اثر کردن، غیرفعال کردن

متضاد activate
غیر فعال کردن


کلمات دیگر: