کلمه جو
صفحه اصلی

declaim


معنی : خواندن، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن
معانی دیگر : (از حفظ و با صدای قرا) خواندن، خوشخوانی کردن، (باحرارت واحساس زیاده از حد) قرائت کردن، سخنوری کردن

انگلیسی به فارسی

سخنوری کردن، رجز‌خوانی کردن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن، دکلمه کردن


فریب دادن، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: declaims, declaiming, declaimed
(1) تعریف: to speak in a formal manner; deliver a speech.
مشابه: discourse, speak, talk

(2) تعریف: to denounce emphatically or dramatically in speech (usu. fol. by "against").
مشابه: rail, rant

- He declaimed against the income tax laws.
[ترجمه ترگمان] او درباره قوانین مالیاتی بر درآمد بحث کرد
[ترجمه گوگل] او علیه قوانین مالیات بر درآمد اعلام کرد

(3) تعریف: to speak or write for rhetorical impact, without logic or sincerity.
مشابه: cant
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: declaimer (n.)
• : تعریف: to deliver (a speech or the like) in a high-flown manner.
مشابه: spout

• speak rhetorically, harangue; recite, make a formal speech
if you declaim, you speak dramatically, as if you were acting in a theatre.

مترادف و متضاد

خواندن (فعل)
learn, study, call, invite, sing, name, weigh, read, intone, declaim, orate

رجز خوانی کردن (فعل)
declaim

دکلمه کردن (فعل)
declaim

با حرارت علیه کسی صحبت کردن (فعل)
declaim

proclaim; get on a soapbox


Synonyms: attack, bloviate, blow hot air, declare, decry, denounce, harangue, hold forth, inveigh, lecture, mouth, orate, perorate, pile it on, proclaim, rail, rant, recite, soapbox, speak, spiel, spout, talk big


جملات نمونه

1. It is not a sign of humility to declaim against pride.
[ترجمه فریبا دیبافر] رجزخوانی بر علیه غرور نشانه ی فروتنی نیست
[ترجمه ترگمان]این نشانه فروتنی نیست که با غرور و غرور مخالفت کند
[ترجمه گوگل]این نشانه فروتنی نیست که بر علیه غرور گناهکار بماند

2. He raised his right fist and declaimed: 'Liar and cheat!'.
[ترجمه ترگمان]مشت راست خود را بلند کرد و چنین گفت: دروغ گو و فریب!
[ترجمه گوگل]او مشت راست خود را بلند کرد و فریاد زد: 'دروغ و تقلب!'

3. These lines make far more sense when declaimed than when simply read out.
[ترجمه ترگمان]این خطوط حسی بسیار بیشتر از زمانی که به سادگی خوانده می شوند، ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]این خطوط زمانی بیشتر از زمانی که به سادگی خوانده می شود، بسیار حساس هستند

4. She declaimed against the evils of capitalism.
[ترجمه ترگمان]او درباره مضرات سرمایه داری به بحث و جدل می پرداخت
[ترجمه گوگل]او علیه شرارت سرمایه داری اعلام کرد

5. A preacher stood declaiming in the town centre.
[ترجمه ترگمان]در مرکز شهر یک واعظ بود
[ترجمه گوگل]یک واعظ ایستاد و در مرکز شهر اعلام کرد

6. Mark Antony declaimed over the body of Caesar.
[ترجمه ترگمان]مارکوس آنتونیوس بر پیکر قیصر declaimed
[ترجمه گوگل]علامت آنتونی بر بدن سزار فرانسوی داد

7. He declaimed against the evils of alcohol.
[ترجمه ترگمان]او از the الکل با او حرف می زد
[ترجمه گوگل]او به مخالفت با الکل مشغول شد

8. She was declaiming against the waste of the taxpayers' money.
[ترجمه ترگمان]او به هدر دادن پول مالیات دهندگان مخالف بود
[ترجمه گوگل]او در برابر اخراج مالیات دهندگان مالی اظهار بی اطلاعی کرد

9. She wrote a book declaiming against our corrupt society.
[ترجمه ترگمان] یه کتاب برای جامعه فاسد ما نوشته بود
[ترجمه گوگل]او کتابی را در برابر جامعه فاسد ما نوشت

10. She declaimed the famous opening speech of the play.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی مشهور نمایش نمایش را به یاد آورد
[ترجمه گوگل]او سخنرانی افتتاحیه معروف این بازی را اعلام کرد

11. The senator declaimed against higher taxes.
[ترجمه ترگمان]سناتور از مالیات های بالاتری حرف می زد
[ترجمه گوگل]سناتور در برابر مالیات های بالاتر سقوط کرد

12. Brutus declaimed from the steps of the Roman senate building.
[ترجمه ترگمان]بروتوس از پله های ساختمان سنای روم به راه افتاد
[ترجمه گوگل]براتوس از مراحل ساختمان سنت رومی بیرون آمد

13. He used to declaim French verse to us.
[ترجمه ترگمان]عادت داشت که شعر فرانسه را به ما بگوید
[ترجمه گوگل]او با استفاده از آیه فرانسوی به ما فریب داد

14. She declaimed against the high rents in slums.
[ترجمه ترگمان]در محلات فقیر نشین با شور و هیجان می گفت:
[ترجمه گوگل]او در برابر اجاره های بالا در محله های فقیرنشین سقوط کرد

15. The senator declaimed against the opposition.
[ترجمه ترگمان]سناتور از اپوزیسیون شروع به بحث کرد
[ترجمه گوگل]سناتور سعودی علیه مخالفان اعلام کرد

پیشنهاد کاربران

سخنرانی کردن
رسمی و با شور و حرارت گفتن

بلند و با حرارت صحبت کردن

declaim ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: دکلمه کردن
تعریف: اجرای دکلمه

نَقّالی کردن ، با شور و حرارتی زیاد حرف زدن یا قرائت کردن متنی


کلمات دیگر: