1. to double the bandage
نوار زخم بندی را دولا کردن
2. she is winding the bandage on her finger
او دارد نوار زخم بندی را دور دستش می پیچد.
3. his blood soaked through the bandage on his hand
خون او از باند پیچی دستش نشت کرده بود.
4. She trussed him quickly with stolen bandage, and gagged his mouth.
[ترجمه ترگمان]به سرعت او را با باندپیچی دزدیده و دهانش را بست
[ترجمه گوگل]او به سرعت با باند دزدیده شده او را خرپا کرد و دهانش را گره زد
5. Wrap the bandage firmly around the injured limb.
[ترجمه ترگمان]بانداژ را محکم دور دست مجروح ببندید
[ترجمه گوگل]باند را محکم به دور اندام آسیب دیده بپیچید
6. We put some ointment and a bandage on his knee.
[ترجمه ترگمان] یه مقدار پماد و یه بانداژ روی زانویش میذاریم
[ترجمه گوگل]مقداری پماد و بانداژ روی زانوی او قرار دادیم
7. Lucy had a bandage round her knee.
[ترجمه ترگمان]لوسی پانسمان روی زانویش را پانسمان کرده بود
[ترجمه گوگل]لوسی دور زانوی خود باند بسته بود
8. Some smiles are like bandage which covers the wound,the heart still hurts,though.
[ترجمه ترگمان]بعضی لبخند مثل bandage که زخم را می پوشاند، قلب هنوز درد می کند
[ترجمه گوگل]برخی از لبخندها مانند باند است که زخم را می پوشاند ، اما قلب هنوز درد دارد
9. She wound a bandage round my wounded arm.
[ترجمه ترگمان]او بانداژ را دور بازوی مجروح من پیچید
[ترجمه گوگل]او یک باند را از دور بازوی زخمی من زخمی کرد
10. I twisted the bandage round her knee.
[ترجمه ترگمان]بانداژ را دور زانوی او حلقه کردم
[ترجمه گوگل]باند را دور زانویش پیچاندم
11. The nurse eased the bandage off.
[ترجمه ترگمان]پرستار بانداژ را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]پرستار پانسمان را راحت کرد
12. The nurse lapped a bandage about his wrist.
[ترجمه ترگمان]پرستار روی مچ دستش باندپیچی شده بود
[ترجمه گوگل]پرستار از ناحیه مچ دست خود را بست
13. You ought to bandage that cut.
[ترجمه بهار] شما باید آن زخمرا پانسمان کنید
[ترجمه ترگمان]باید زخم رو پانسمان کنی
[ترجمه گوگل]شما باید آن برش را باند کنید
14. I twisted the bandage round his leg.
[ترجمه ترگمان]بانداژ را دور پایش پیچ دادم
[ترجمه گوگل]باند را دور پای او پیچاندم
15. Don't bandage the wound too tightly.
[ترجمه ترگمان]زخم رو خیلی محکم پانسمان نکن
[ترجمه گوگل]# 39 ؛ زخم را خیلی محکم باند نکنید