کلمه جو
صفحه اصلی

carefree


معنی : بی خیال، سبکبار، لا ابالی
معانی دیگر : آسوده خاطر، خوش، بی فکر و خیال، بی غم، سر و مر و گنده، فارغ البال، بی خیال بودن

انگلیسی به فارسی

بی‌خیال، سرخوش، فارغ‌بال، آسوده‌خاطر، بی‌غم، راحت، خوش


بی رحم، بی خیال، سبکبار، لا ابالی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having no concerns or responsibility; without worry; lighthearted.
مترادف: free and easy, insouciant, lighthearted, untroubled, unworried
متضاد: anxious, careworn
مشابه: blithe, breezy, cheerful, easy, easygoing, gay, genial, glad, happy, happy-go-lucky, jaunty, jocund, jovial, laid-back, light, merry, optimistic, relaxed, secure, upbeat, vagabond

- as happy and carefree as a child
[ترجمه ریحانه] بی خیال از هر خیال
[ترجمه ترگمان] مانند کودکی بی خیال و بی خیال،
[ترجمه گوگل] به عنوان یک کودک به عنوان خوشحال و بی رحم

• without worry; cheerful, lighthearted
if someone is carefree, they have no problems or responsibilities which worry them.
not worried, free of concerns

مترادف و متضاد

بی خیال (صفت)
carefree

سبکبار (صفت)
carefree, unencumbered, lightly loaded, disburdened, disencumbered, light-hearted

لا ابالی (صفت)
careless, slovenly, slipshod, carefree, light-hearted, improvident, nonchalant, remiss, indifferent, harum-scarum, pococurante

lighthearted, untroubled


Synonyms: airy, at ease, blithe, breezy, buoyant, calm, careless, cheerful, cheery, cool, easy, easy-going, feelgood, happy, happy-go-lucky, insouciant, jaunty, jovial, laid back, radiant, secure, sunny, unanxious, unbothered


Antonyms: anxious, heavyhearted, troubled, worried


جملات نمونه

1. a quiet carefree life
زندگی آرام و بی دغدغه

2. to be carefree
بی خیال بودن

3. i was seventeen and carefree
هفده ساله بودم و فارغ از غم و نگرانی.

4. the children were gay and carefree
بچه ها شاد و خرم بودند.

5. Without you, I still will smile carefree, please don't think that you have more memorable.
[ترجمه ترگمان]بدون تو، من همچنان بی خیال لبخند می زنم، لطفا فکر نکن که به یاد ماندنی تری داری
[ترجمه گوگل]بدون تو، من همچنان بی رحم لبخند می زنم، لطفا فکر نکنید که شما بیشتر به یاد ماندنی هستید

6. Without you, I still will smile carefree, please don't think that you.
[ترجمه ترگمان]بدون تو، من همچنان بی خیال لبخند می زنم، لطفا فکر نکن که تو
[ترجمه گوگل]بدون تو، من همچنان بدون آرامش لبخند می زنم، لطفا فکر نکنید

7. This carefree interlude reacted upon the young people like wine.
[ترجمه ترگمان]این interlude بی خیال بر جوانان چون شراب واکنش نشان می داد
[ترجمه گوگل]این interlude بدون درنگ بر جوانان مانند شراب واکنش نشان داد

8. Thumbing a lift had once a carefree, easy-going image.
[ترجمه ترگمان]بلند کردن یک تصویر بلند بار یک تصویر بی خیال و راحت بود
[ترجمه گوگل]یک لیتر یک لیوان یک تصویر بی نظیر، آسان و آسان داشت

9. He thought back to the carefree days of his childhood.
[ترجمه ترگمان]به روزه ای بی خیالی دوران کودکی خود می اندیشید
[ترجمه گوگل]او به روزهای بی رحم دوران کودکی خود فکر کرد

10. She had made their childhood so joyous and carefree.
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی را چنان شاد و بی خیال کرده بود
[ترجمه گوگل]او دوران کودکی خود را بسیار شاد و بی رحم ساخته بود

11. I remember my carefree student days.
[ترجمه ترگمان]من روزه ای carefree رو یادم میاد
[ترجمه گوگل]روزهای دانشجوی روزمره خودم را به یاد می آورم

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

13. She daydreamed about a carefree vacation.
[ترجمه ترگمان]او درباره یک تعطیلات آزاد صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او در مورد یک تعطیلات بدون سر و صدا دورود

14. Gone were the carefree, witty passages written in the first person, the conversational style, the caustic bitter comments.
[ترجمه ترگمان]عبارات بذله گو و بذله گو نوشته شده در شخص اول، سبک محاوره ای، اظهارنظرهای تلخ تلخ
[ترجمه گوگل]رفته رفته بی ربط و باطل ضرب المثل نوشته شده در شخص اول، سبک گفتگو، نظرات تلخ عجیب و غریب

15. Julio Cesar Chavez has a carefree, almost childlike demeanor.
[ترجمه ترگمان](خولیو سزار)یک رفتار بی خیال و تقریبا کودکانه دارد
[ترجمه گوگل]جولیو سزار چاوز رفتار بی نظیر و تقریبا کودکانه دارد

16. The contrast between Dysart's carefree existence and his own would have been too much to bear.
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین وجود بی خیال Dysart و اراده او بیش از آن بود که تحملش را داشته باشد
[ترجمه گوگل]کنتراست بین موجودیت بی رحمانه دیزارت و خود او بیش از حد برای تحمل بوده است

17. Carefree holidays amid breathtaking scenery in the Pembrokeshire Coast National Park.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات کریسمس در میان مناظر نفس گیر در پارک ملی ساحل عاج
[ترجمه گوگل]تعطیلات بدون سر و صدا در میان مناظر نفس گیر در پارک ملی ساحل Pembrokeshire

I was seventeen and carefree.

هفده‌ساله بودم و فارغ از غم و نگرانی.


a quiet carefree life

زندگی آرام و بی‌دغدغه


to be carefree

بی‌خیال بودن


پیشنهاد کاربران

بی نظم

بی توجه

بدون دغدغه

بی خیال

بی خیال و آسوده - از درد و غم بی خبر
having no problems or not being worried about anything
I remember my carefree student days

از دنیا بی خبری ( نمیدونم چی میگذره از فرط آسایش ) ،
خوش مستی،

بی خیال، بی غم، آسوده خیال، آسوده خاطر
• feeling happy, relaxed and breezy,
• Feeling nice, without stress, worries or heavy obligations

بیخیال - افراد شاد و بی غم - بدون کوچکترین نگرانی

بی خیال ، بی توجه ، بی محل

happy because you have no problems
. and worries


سرخوش - بی خیال

علی بی غم بودن


کلمات دیگر: