کلمه جو
صفحه اصلی

deafen


معنی : کر شدن، کر کردن
معانی دیگر : (مجازی - از شدت صدا) گوش کسی را کر کردن، (با صدا) مستاصل کردن، (قدیمی) صدایی را با صدای بلندتری خفه (یا خنثی) کردن

انگلیسی به فارسی

کر کردن، کر شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: deafens, deafening, deafened
(1) تعریف: to cause to become deaf.

- As a child, he had been deafened by an illness.
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک بچه او براثر بیماری کر شده بود
[ترجمه گوگل] به عنوان یک کودک، او از یک بیماری ناامید شده بود

(2) تعریف: to stun with loud noise.

- The sudden roar of the cannon deafened the soldiers.
[ترجمه ترگمان] غرش توپ ها سربازان را کر کرد
[ترجمه گوگل] سر و صدا ناگهانی توپ به سربازان خیره شد

• make deaf, cause deafness; render inaudible by a louder sound, drown out; be noisy
if you are deafened by a noise, it is so loud that you cannot hear anything else.

مترادف و متضاد

کر شدن (فعل)
deafen

کر کردن (فعل)
deafen

make deaf


Synonyms: stun, split the ears, cause deafness, induce deafness


جملات نمونه

1. A deafening cheer went up from the crowd.
[ترجمه ترگمان]شادی کر کننده از میان جمعیت برخاست
[ترجمه گوگل]خوشحالی ناشی از جمع شد

2. He sat down amid deafening applause.
[ترجمه ترگمان]او در میان تشویق کر کننده نشست
[ترجمه گوگل]او در میان اعتراضات ناخوشایند نشست

3. A hard blow on the ear deafened him for life.
[ترجمه ترگمان]ضربه سختی در گوش او را برای زندگی کر کرد
[ترجمه گوگل]ضربه سختی بر روی گوش او را برای زندگی ناامید کرد

4. The din of the engines was deafening.
[ترجمه ترگمان]صدای موتورها کر کننده بود
[ترجمه گوگل]دین موتورها ناامید شد

5. The noise of the typewriters deafened her.
[ترجمه ترگمان]صدای تق تق ماشین تحریر او را کر کرد
[ترجمه گوگل]سر و صدا از ماشین های تایپی او را خفه کرد

6. We were almost deafened by the crash/roar of the surf.
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود صدای غرش و غرش امواج را کر کنیم
[ترجمه گوگل]ما تقریبا ناامید شده بودیم با سر و صدا / سر و صدا از گشت و گذار

7. The noise out in the street was deafening.
[ترجمه ترگمان]سر و صدا در خیابان کر کننده بود
[ترجمه گوگل]سر و صدا در خیابان بی رحم بود

8. We're being deafened by next door's stereo.
[ترجمه ترگمان]صدای استریو را کر می کنیم و کر می کنیم
[ترجمه گوگل]ما از استریو درب بعدی استفاده می کنیم

9. The shouting rose to a deafening crescendo .
[ترجمه ترگمان]داد و بیداد به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]فریاد زد به یک کراسنود ناامید کننده

10. The accident dea-fened her for life.
[ترجمه ترگمان]تصادف، مبارزه با مواد مخدر اون رو برای زندگی آماده کرده بود
[ترجمه گوگل]حادثه او را نابود کرد

11. I was almost deafened by the high-pitched scream of the fire alarm.
[ترجمه ترگمان]در حالی که صدای جیغ بلند آژیر را کر می کردم، تقریبا کر شده بودم
[ترجمه گوگل]من تقریبا ناامید شدم از فریاد بلند زنگ هشدار آتش

12. Her cries for help were deafened by the noise of thunder.
[ترجمه ترگمان]فریادهای او برای کمک، از صدای رعد کر کننده بود
[ترجمه گوگل]صدای رعد و برق او گریه می کند برای کمک

13. He hated the deafening noise of a jet plane.
[ترجمه ترگمان]او از صدای کر کننده هواپیمای جت نفرت داشت
[ترجمه گوگل]او از سر و صدای ناشی از هواپیمای جت برخوردار بود

14. They deafened the room with heavy curtains.
[ترجمه ترگمان]اتاق را با پرده های سنگین کر کردند
[ترجمه گوگل]آنها اتاق را با پرده های سنگین خاموش کردند

15. The pounding of the machines deafened them.
[ترجمه ترگمان]ضربه های ماشین ها آن ها را کر می کرد
[ترجمه گوگل]تپش ماشین ها آنها را خنثی کرد

We are being deafened by the neighbor's radio.

رادیوی همسایه گوش ما را کر می‌کند.


a deafening noise

صدای سرسام‌آور



کلمات دیگر: