کلمه جو
صفحه اصلی

barbaric


معنی : وحشی، وحشیانه، بربری، بی ادب
معانی دیگر : بی تمدن، بی فرهنگ، بدوی، بیرحم، ظالم، مهارنشدنی

انگلیسی به فارسی

بی‌تمدن، بی‌فرهنگ، بدوی، بربری


بیرحم، ظالم، مهارنشدنی، وحشی


وحشیانه، وحشی، بربری، بی ادب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or resembling barbarians; savage; primitive; brutal.
مترادف: brutal, brutish
مشابه: barbarous, primitive, savage

- In those days, punishments for relatively small crimes could be severe and barbaric.
[ترجمه ترگمان] در آن روزها، مجازات ها برای جرائم نسبتا کوچک ممکن است خشن و وحشیانه باشند
[ترجمه گوگل] در آن روز مجازات های جنایت نسبتا کوچک می تواند شدید و وحشیانه باشد
- Surgery performed without anaesthesia seems barbaric to us now.
[ترجمه ترگمان] جراحی بدون بی هوشی به نظر ما کار وحشیانه ای نیست
[ترجمه گوگل] جراحی بدون بیهوشی انجام می شود که اکنون به ما بربریت دارد

(2) تعریف: lacking manners or refined taste; crude.
متضاد: civilized
مشابه: barbarous, boorish, savage

- Your friends have barbaric table manners.
[ترجمه ترگمان] دوستات ادب و رفتار وحشیانه دارن
[ترجمه گوگل] دوستان شما رفتارهای وحشیانه ای دارند

• uncivilized, primitive; wild, savage, cruel, brutal
barbaric behaviour is extremely cruel.

مترادف و متضاد

وحشی (صفت)
gross, unshaped, unshapen, anthropophagous, wild, savage, ferocious, barbaric, brutal, saracen, barbarous, feral, gothic, uncivil, undaunted, ferae naturae, ferine, hare-brained, uncivilized, rambunctious, ungovernable, manlike, ruttish, truculent, wilding

وحشیانه (صفت)
barbaric

بربری (صفت)
barbaric, gothic

بی ادب (صفت)
lowly, coarse, rude, lowbrow, barbaric, impolite, irreverent, uncivil, indecorous, discourteous, brusque, plebeian, ill-bred, uncivilized, ill-mannered, irrespective, unmannered

crude, savage


Synonyms: barbarian, barbarous, boorish, brutal, coarse, cruel, fierce, graceless, inhuman, lowbrow, primitive, rough, rude, tasteless, uncivilized, uncouth, vulgar, wild


جملات نمونه

1. mongols and their barbaric lives
مغولان و زندگی غیر متمدن آنان

2. how can you approve of the barbaric sport of hunting?
چطور می توانی با ورزش بی رحمانه ی شکار موافق باشی ؟

3. The explorer was killed by barbaric people.
[ترجمه ترگمان]کاوشگر توسط مردم بربر به قتل رسید
[ترجمه گوگل]کاوشگر توسط افراد وحشی کشته شد

4. It's a devastating and barbaric act that defies all comprehension.
[ترجمه ترگمان]این یک عمل وحشیانه و وحشیانه است که همه درک را از بین می برد
[ترجمه گوگل]این #39 ؛ عملی ویرانگر و وحشیانه است که هرگونه درک و فهم را خنثی می کند

5. The way these animals are killed is barbaric.
[ترجمه ترگمان]روشی که این حیوانات کشته می شوند وحشیانه است
[ترجمه گوگل]نحوه کشته شدن این حیوانات وحشیانه است

6. This barbaric practice should be banned immediately.
[ترجمه ترگمان]این عمل وحشیانه باید فورا ممنوع شود
[ترجمه گوگل]این عمل وحشیانه باید بلافاصله ممنوع شود

7. Barbaric customs still prevail in the mountainous area.
[ترجمه ترگمان]گمرکات Barbaric هنوز در مناطق کوهستانی حاکم است
[ترجمه گوگل]آداب و رسوم وحشیانه هنوز در منطقه کوهستانی حاکم است

8. Is the Buddhist practice any less barbaric?
[ترجمه ترگمان]آیا این کار بودایی بود که کم تر وحشیانه انجام بده؟
[ترجمه گوگل]آیا رویه بودایی کمتر وحشیانه است؟

9. The river was despotic and barbaric, ruling over its subjects without mercy.
[ترجمه ترگمان]این رودخانه مستبد و وحشی بود و بر اتباع خود حکومت می کرد بدون ترحم
[ترجمه گوگل]این رودخانه استبدادى و وحشیانه بود ، بدون رحمت بر افراد خود حاکم بود

10. It is no less barbaric than killing people on a street corner.
[ترجمه ترگمان]این کار وحشیانه تر از کشتن مردم در گوشه خیابان نیست
[ترجمه گوگل]وحشیانه تر از کشتن مردم در گوشه خیابان نیست

11. This procedure, as barbaric as it is, is not done by governments.
[ترجمه ترگمان]این روش به همان اندازه که وحشیانه است توسط دولت ها انجام نمی شود
[ترجمه گوگل]این رویه به همان اندازه که وحشیانه است ، توسط دولت ها انجام نمی شود

12. Barbaric, we might exclaim, how awful!
[ترجمه ترگمان]وحشیانه فریاد می زنم: وحشیانه است، چقدر وحشتناک!
[ترجمه گوگل]وحشیانه ، ممکن است فریاد بزنیم ، چه افتضاح است!

13. Attack and reprisal-increasingly barbaric and brutal by turn-have marked the conflict since then.
[ترجمه ترگمان]حمله و انتقام - از آن زمان به طور فزاینده ای وحشیانه و وحشیانه بوده است
[ترجمه گوگل]حمله و انتقام جویی ، که به طور فزاینده ای وحشیانه و بی رحمانه اتفاق می افتد ، درگیری را از آن زمان مشخص کرده است

14. Most of them were from the barbaric tribes nearer the frozen Hub, which had a sort of export trade in heroes.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها از قبایل وحشی به the منجمد کننده نزدیک شده بودند که یک نوع تجارت صادرات در قهرمانان داشت
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها از قبایل وحشی نزدیک تر به توپی یخ زده بودند که به نوعی تجارت صادراتی قهرمانان داشت

Mongols and their barbaric lives.

مغولان و زندگی غیرمتمدن آنان.


how can you approve of the barbaric sport of hunting?

چطور می‌توانی با ورزش بیرحمانه‌ی شکار موافق باشی؟


Barbaric customs still prevail in the mountainous areas.

رسوم بی‌تمدن همچنان در مناطق کوهستانی شایع هستند.



کلمات دیگر: