کلمه جو
صفحه اصلی

barber


معنی : سلمان، سرتراش، سلمانی کردن
معانی دیگر : سلمانی، آرایشگر، گیس آرا، آرایش گیسو کردن، گیس آراستن، ریش کسی را تراشیدن، سموئل باربر (آهنگساز امریکایی)، سلمانی شدن

انگلیسی به فارسی

سلمانی کردن، سلمانی شدن، سلمانی


سلمانی، سلمان، سرتراش، سلمانی کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person whose business is to shave, cut, or style hair and beards.
مشابه: beautician, coiffeur, hairdresser, stylist

- He asked the barber to cut his hair short and trim his beard.
[ترجمه Muhammad] او از ارایشگر خواست موهایش را کوتاه کند و ریشش را بتراشد
[ترجمه ترگمان] دلاک از دلاک پرسید که موهایش را کوتاه کند و ریش خود را کوتاه کند
[ترجمه گوگل] او از آرایشگری درخواست کرد موهایش را کوتاه کند و ریشش را برش دهد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: barbers, barbering, barbered
• : تعریف: to shave, trim, or style the hair or beard of.
مترادف: cut, shave, style, trim
مشابه: coiffure, comb, conk, do, dress, perm, shear, tonsure

• hairdresser, hair cutter
cut or style hair, trim or shave beards
a barber is a man who cuts men's hair and shaves or trims their beard.
a barber's is a shop where a barber works.

مترادف و متضاد

سلمان (اسم)
barber, hairdresser, coiffeur

سرتراش (اسم)
barber

سلمانی کردن (فعل)
barber

hair cutter


Synonyms: beautician, coiffeur, coiffeuse, cosmetologist, hairdresser, hair stylist, shaver, tonsorial artist


جملات نمونه

1. my barber talks too much
سلمانی من خیلی حراف است.

2. the barber shop is a front for their illegal trade in heroin
مغازه ی سلمانی،داد و ستد غیر قانونی هروئین توسط آنان را مستتر می کند.

3. a chatty barber
سلمانی وراج

4. a lady barber
سلمانی زن (مونث)

5. my garrulous barber
سلمانی وراج من

6. His father apprentice d him to a barber.
[ترجمه ترگمان]پدرش او را به یک سلمانی استخدام کرده بود
[ترجمه گوگل]شاگرد پدرش او را نزد سلمانی دواندید

7. He is the best barber in this area.
[ترجمه ناشناس] او بهترین آرایشگر تو این منطقه است
[ترجمه ترگمان]او بهترین دلاک این منطقه است
[ترجمه گوگل]او بهترین آرایشگر در این زمینه است

8. You need to barber that beard of yours.
[ترجمه Asalll] تو به یک آرایشگر نیاز داری تا ریش هایت را اصلاح کند
[ترجمه ترگمان] تو باید اون ریش تو رو اصلاح کنی
[ترجمه گوگل]شما باید آن ریش خود را آرایش کنید

9. The action opens in a barber shop.
[ترجمه ترگمان]این عمل در یک دکان سلمانی باز می شود
[ترجمه گوگل]این اقدام در یک آرایشگاه آغاز می شود

10. She had to call a barber to shave him.
[ترجمه ترگمان]باید به یه آرایشگر زنگ بزنه تا ریشش رو اصلاح کنه
[ترجمه گوگل]او مجبور شد برای اصلاح تراشیدن خود به آرایشگری تماس بگیرد

11. The barber will do you next.
[ترجمه ترگمان]سلمانی شما را بعد از این کار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بعدی آرایشگر شما را انجام می دهد

12. I gave the barber a tip.
[ترجمه ترگمان]به دلاک انعام دادم
[ترجمه گوگل]به آرایشگر نکته دادم

13. Wendall and Barber were across the aisle from me.
[ترجمه ترگمان]Wendall و باربر در راهرو کنار من بودند
[ترجمه گوگل]وندال و باربر آن طرف راه من بودند

14. In earlier days a lady barber plied her trade here, Belle Kendal by name.
[ترجمه ترگمان]در روزه ای اول، یک خانم سلمانی، trade را در اینجا به کار می برد، بل واتلینگ
[ترجمه گوگل]در روزهای قبل یک خانم سلمانی تجارت خود را در اینجا انجام داد ، به نام Bel Kendal

15. Neither barber, in their tight-fitting tee shirts and faded bathing trunks, appeared lacking in backbone or mettle.
[ترجمه ترگمان]نه سلمانی، با پیراهن های سفت و چسبان و trunks که در ته آن دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]هیچ یک از آرایشگران با پیراهن های سه تایی و تنه های حمام کمرنگ خود ، کمبود ستون فقرات و ملافه ها را نداشتند

16. There were special stores and barber shops and tailor shops for the people of the project.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های ویژه و shops و فروشگاه های خیاطی برای مردم این پروژه وجود داشت
[ترجمه گوگل]فروشگاه های ویژه و آرایشگاه ها و خیاط های ویژه افراد پروژه وجود داشت

17. Fred Barber made a good save from Robbie Mustoe when Ripley crossed into the middle.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که \"ریپلی\" از وسط عبور کرد، فرد خوبی از \"رابی Mustoe\" درست کرد
[ترجمه گوگل]وقتی Ripley از وسط عبور کرد ، Fred Barber یک موقعیت خوب رو از Robbie Mustoe انجام داد

My barber talks too much.

سلمانی من خیلی حراف است.


newly barbered hair

موی تازه سلمانی‌شده


پیشنهاد کاربران

A man whose job is to cut men's hair and some times to shave them

آرایشگر

قوی و خاص

آرایشگر مرد barber
آرایشگر زن hairdresser

renchwoman accused of collaboration with german occupiers is barbered on August 29

کلمه hairdresser مترادف آن است پس به معنای آرایشگر یا آرایشگاه یا سلمانی است.
این را معلم زبان من گفته

پیرایشگر

آرایشگر میشه hairdresser


کلمات دیگر: