کلمه جو
صفحه اصلی

bayou


معنی : شاخه فرعی رودخانه، نهرکوچک یا فرعی
معانی دیگر : (در برخی ایالات جنوبی امریکا به ویژه لوئیزیانا) مرداب، خفتاب (منشعب از رودخانه و دریاچه)، بایو

انگلیسی به فارسی

نهر کوچک یا فرعی، شاخه فرعی رودخانه


بوی، شاخه فرعی رودخانه، نهرکوچک یا فرعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: bayous
• : تعریف: a marshy lake or slow-moving or stagnant river tributary, found esp. in the southeastern United States.

• branch of a river; outlet of a river or lake

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شاخه پس مانده سیل - نهر بسته - نهرمرده
[زمین شناسی] بایو خلیج کوچک مردابی یا انشعاب رودخانه یا دریاچه:در منطقه ای مسطحی بوجود می آید ،که به علت سیلابها، چکه رودخانه و فقدان زه کشی، مردابی باقی می ماند
[آب و خاک] نهرکوچک

مترادف و متضاد

شاخه فرعی رودخانه (اسم)
bayou

نهرکوچک یا فرعی (اسم)
bayou

جملات نمونه

1. You play over a salt marsh, or bayou, from tee to green.
[ترجمه ترگمان]شما بر روی یک مرداب نمک یا bayou، از tee تا سبز بازی می کنید
[ترجمه گوگل]شما بیش از یک نمک شور، یا bayou، از tee به سبز بازی می کنید

2. Sanded bayou area regards Dalian downtown as one of the city zone, population is concentrated.
[ترجمه ترگمان]sanded bayou \" دالیان در مرکز شهر را یکی از مناطق شهر می داند و جمعیت آن متمرکز است
[ترجمه گوگل]منطقه شید بائو در مرکز شهر دالیان به عنوان یکی از مناطق شهر، جمعیت متمرکز است

3. The 2008 Kawasaki Bayou 250 ATV provides a big bang in a small package.
[ترجمه ترگمان]The ۲۵۰ تی Kawasaki در سال ۲۰۰۸ یک انفجار بزرگ را در یک بسته کوچک فراهم می کند
[ترجمه گوگل]Kawasaki Bayou 250 ATV 2008 در یک بسته کوچک یک انفجار بزرگ ایجاد می کند

4. And he'll catch all the fish in the bayou.
[ترجمه ترگمان]و اون همه ماهی ها رو تو راه کنار هم می گیره
[ترجمه گوگل]و او تمام ماهی ها را در بیو جمع خواهد کرد

5. Bayou of city of Yunnan red river, lead to small town of the saliva side Vietnam.
[ترجمه ترگمان]Bayou، از رودخانه سرخ Yunnan، به شهر کوچکی از بزاق دهان ویتنام منتهی می شود
[ترجمه گوگل]Bayou از شهرستان رودخانه یوننان قرمز، منجر به شهر کوچک از طرف بزاق ویتنام

6. He gotta go pole the pirogue down the bayou.
[ترجمه ترگمان]اون باید بره به خیابون pirogue
[ترجمه گوگل]او باید بطری را بچرخاند

7. Creasy: I'm going home, I'm going to Blue Bayou .
[ترجمه ترگمان]من دارم میرم خونه، دارم میرم به Bayou آبی
[ترجمه گوگل]خندیدن من به خانه می روم، من به آبی Bayou می روم

8. A small stream, bayou, or canal.
[ترجمه ترگمان]یک نهر کوچک، کنار کانال، یا کانال
[ترجمه گوگل]جریان کوچک، بویو یا کانال

9. We gotta go pole the pirogue down the bayou .
[ترجمه ترگمان]ما باید بریم خیابون pirogue رو با تیر بزنیم
[ترجمه گوگل]ما باید به قطار بیفتیم پایین بویو

10. Which is not a line you'd read as Rebecca Wells's characters prance across the bayou.
[ترجمه ترگمان]کدام یک از آن خطی نیست که آن طور که حروف ربکا ولز در کنار هم قرار گرفته بودند، خوانده باشید
[ترجمه گوگل]کدام یک از خط هایی نیست که شما به عنوان شخصیت های ربکا ولز در سراسر bayou خوانده اید

11. At once regal and streetwise, Erykah Badu made quite an entrance at the Bayou here a few weeks ago.
[ترجمه ترگمان]همین چند هفته پیش، regal و streetwise، Erykah و Erykah از راه رسیدند
[ترجمه گوگل]در حین مسابقه و خیابان، Erykah Badu ساخته شده است چند ورودی در Bayou در اینجا چند هفته پیش

12. Grillades Despite its name, this is a meat stew popular in bayou country.
[ترجمه ترگمان]Grillades با وجود نام خود، این یک خوراک گوشت در کشور bayou است
[ترجمه گوگل]Grillades با وجود نام خود، این گوشت خام محبوب در کشور bayou است

13. Son of a gun, we'll have big fun on the bayou.
[ترجمه ترگمان]پسر یه تفنگ، راه رو کنار هم میذاریم
[ترجمه گوگل]پسر تفنگ، ما سرگرم کننده بزرگ در bayou

14. The wild goose is more of a cosmopolite than we; he breaks his fast in Canada, takes a luncheon in the Ohio, and plumes himself for the night in a southern bayou.
[ترجمه ترگمان]غاز وحشی بیش از ما از همه cosmopolite است؛ او با سرعت خودش را در کانادا می شکند و یک ناهار در اوهایو را می گیرد و خود را برای شب در کنار ساحل جنوبی نصب می کند
[ترجمه گوگل]غاز وحشی بیشتر از جهان ماست؛ او به سرعت در کانادا می افتد، یک ناهار را در اوهایو می گیرد و برای شب در جنوب بویو می گذرد

15. Hunji rock is formed in seashore environment, mixed carbonate sediment in beach or tideland facies with quartz sand taken from bayou or beach by coastwise flow and circumfluence.
[ترجمه ترگمان]سنگ Hunji در محیط دریا، رسوب کربنات آمیخته در ساحل یا رخساره های tideland با ماسه کوارتز که از bayou یا ساحل به وسیله جریان coastwise و circumfluence گرفته شده است شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]سنگ Hunji در محیط ساحلی، رسوبات کربنات مخلوط در ساحل و یا دره Tideland با ماسه کوارتز گرفته شده از بویو یا ساحل توسط جریان ساحلی و circumfluence تشکیل شده است

پیشنهاد کاربران

مرداب


کلمات دیگر: