معنی : وحشی کردن، بیگانه یا وحشی شدن
معانی دیگر : وحشی و سنگدل کردن یا شدن، به توحش کشاندن، با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
barbarize
معنی : وحشی کردن، بیگانه یا وحشی شدن
معانی دیگر : وحشی و سنگدل کردن یا شدن، به توحش کشاندن، با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
انگلیسی به فارسی
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن، وحشی کردن، بیگانه یا وحشی شدن
بربری کردن، وحشی کردن، بیگانه یا وحشی شدن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: barbarizes, barbarizing, barbarized
حالات: barbarizes, barbarizing, barbarized
• (1) تعریف: to corrupt, coarsen, or degrade in quality.
- Some feel that advertising has barbarized written prose.
[ترجمه ترگمان] برخی احساس می کنند که تبلیغات به نثر نوشته شده است
[ترجمه گوگل] بعضی ها احساس می کنند که تبلیغات بر اثر فاجعه نوشته شده است
[ترجمه گوگل] بعضی ها احساس می کنند که تبلیغات بر اثر فاجعه نوشته شده است
• (2) تعریف: to cause to become cruel or barbarous; brutalize.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: barbarization (n.)
مشتقات: barbarization (n.)
• (1) تعریف: to become primitive or lapse into crudity, brutality, or the like.
• (2) تعریف: to commit gross errors in speaking or writing.
• make barbarous, vulgarize, make uncivilized, become uncivilized; make cruel, become cruel (also barbarise)
مترادف و متضاد
وحشی کردن (فعل)
savage, barbarize
بیگانه یا وحشی شدن (فعل)
barbarize
کلمات دیگر: