کلمه جو
صفحه اصلی

banquet


معنی : ضیافت، مهمانی، بزم، سور، مهمان کردن
معانی دیگر : در ضیافت شام خوردن، خوراک شاهوار خوردن، خوراک جور واجور و خوب، مهمانی رسمی (به افتخار کسی معمولا همراه با نطق و نوشیدن به سلامتی)، (به افتخار کسی) مهمانی دادن

انگلیسی به فارسی

مهمانی، ضیافت، مهمان کردن، سور، بزم


ضیافت، مهمانی، بزم، سور، مهمان کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an elaborate formal dinner.
مترادف: dinner, feast
مشابه: Bacchanalia, entertainment, feed, fete, party, spread

- The foreign dignitaries were treated to an elegant banquet.
[ترجمه ترگمان] میهمانان خارجی با یک ضیافت مجلل و ظریف برخورد کردند
[ترجمه گوگل] صاحبنظران خارجی به یک ضیافت ظریف رسیدند

(2) تعریف: such a dinner given in honor of a person, group, or special occasion.
مترادف: dinner, feast
مشابه: Bacchanalia, entertainment, fete, party, testimonial, tribute

- My boss will be giving a speech at the awards banquet next week.
[ترجمه ترگمان] رئیس من هفته آینده در ضیافت جوایز سخنرانی خواهد کرد
[ترجمه گوگل] رئیس من در هفته آینده یک سخنرانی در ضیافت جوایز ارائه خواهد کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: banquets, banqueting, banqueted
• : تعریف: to give a banquet for or in honor of.
مترادف: entertain, fete, honor, host
مشابه: dine, eat, feast, regale, stuff, wine and dine
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: banqueter (n.)
• : تعریف: to take part in a banquet as host or guest.
مترادف: dine, feast
مشابه: carouse, eat, gormandize, indulge, revel

• drinking; celebration; feast, dinner
hold a party, feast, dine, drink; attend a banquet
a banquet is a large-scale formal dinner consisting of several courses. banquets are often followed by speeches.

مترادف و متضاد

ضیافت (اسم)
hospitality, banquet, feast, repast

مهمانی (اسم)
party, reception, entertainment, banquet, feast, dinner, regale, cocktail

بزم (اسم)
party, banquet, shindig, festivity, shindy

سور (اسم)
party, banquet

مهمان کردن (فعل)
treat, invite, banquet, guest

formal dinner, usually ceremonial


Synonyms: feast, festivity, fete, meal, reception, regale, repast, spread, treat


جملات نمونه

1. a banquet dignified by the presence of the prime minister
ضیافتی که حضور نخست وزیر به آن ابهت بخشیده بود

2. a banquet for the top brass
ضیافتی به افتخار افسران عالی رتبه

3. a grand banquet
بزم عالی

4. a rich banquet
ضیافت مجلل

5. the queen and her consort attended the banquet
ملکه و شوهرش در ضیافت حضور یافتند.

6. At the banquet we chin - chinned and tried to look cheerful.
[ترجمه ترگمان]در ضیافت ما چانه می زدیم و سعی می کردیم شاد به نظر بیایم
[ترجمه گوگل]در ضیافت ما چانه میخوریم و سعی می کنیم شاد به نظر برسیم

7. The banquet was permeated with an atmosphere of friendship.
[ترجمه ترگمان]ضیافت در آن نفوذ می کرد و فضای دوستی در آن نفوذ می کرد
[ترجمه گوگل]این ضیافت با جو دوستی آغشته شده بود

8. In banquet halls folding partitions are very popular.
[ترجمه ترگمان]در سالن های ضیافت، افرازهای تاشو بسیار محبوب هستند
[ترجمه گوگل]در سالن های ضیافت پارتیشن های تاشو بسیار محبوب هستند

9. At the banquet all the foreign guests wore evening dress.
[ترجمه ترگمان]در ضیافت، مهمانان خارجی لباس شب پوشیده بودند
[ترجمه گوگل]در هنگام ضیافت همه میهمانان خارجی لباس شب به تن داشتند

10. The banquet was attended by 200 guests.
[ترجمه ترگمان]در این مراسم ۲۰۰ نفر مهمان حضور داشتند
[ترجمه گوگل]در این ضیافت 200 میهمان حضور داشتند

11. They disposed of all the food for the banquet.
[ترجمه ترگمان]همه غذاها را برای ضیافت آماده کردند
[ترجمه گوگل]آنها همه غذای ضیافت را دور ریختند

12. They commemorated their victories with a grand banquet.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیروزی های خود را با یک ضیافت بزرگ جشن گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها پیروزی های خود را با یک ضیافت باشکوه گرامی داشتند

13. The whole of the banquet scene is mimed.
[ترجمه ترگمان]تمام صحنه مهمانی ادای mimed را در آورد
[ترجمه گوگل]کل صحنه ضیافت تقلید شده است

14. Last night he attended a state banquet at Buckingham Palace.
[ترجمه ترگمان]شب گذشته او در یک مهمانی دولتی در کاخ باکینگهام شرکت کرد
[ترجمه گوگل]شب گذشته او در ضیافت ایالتی در کاخ باکینگهام شرکت کرد

15. The kitchens are preparing for a lavish banquet.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه ها برای یک مهمانی مجلل آماده می شوند
[ترجمه گوگل]آشپزخانه ها در حال آماده شدن برای یک ضیافت مجلل هستند

They banqueted until two.

تا ساعت دو عیش و نوش کردند.


پیشنهاد کاربران

مهمانی و بزم

سور

ضیافت، سور، مهمانی مفصل

■ Banquet : یک ناهار و یا شام در ابعاد بزرگ برای مهمانان که بطور کاملا رسمی برگزار میشه که به منظور جشن گرفتن و بزرگداشت یک رویداد به وقوع می پیونده. ضیافت

■ Ceremony : مهمانی رسمی که ریشه مذهبی داره. مثلا مراسم ازدواج که کشیش میاد و مذهبیه. جشن ازواج

■ Party : مهمانی هایی که توش پره خوراکی و نوشیدنی، آهنگ ، رقص و قره کمر باشه رو میگن پارتی

■ Banquet :
noun
[count] : a formal dinner for many people usually to celebrate a special event
They held a banquet in his honor.
— often used before another noun
a banquet hall/room/table

■ Celebration : جشن
■ Feast : جشن مذهبی رسمی که دور هم جمع میسن و کلی غذا میخورن - یک ناهار یا شام بزرگ و رسمی - یک فستیوال و جشن مذهبی
■ Festival : جشنواره - رویداد مهمی که مردم جمع میشن دور هم تا یک چیزی رو جشن بگیرن یا برای سرگرمی اینکارو میکنن مثل جشنواره موسیقی

plated banquets ( مهمانیهایی که سلف سرویس نیستد و مهمانها در جای خود مستقر میشوند و غذا از پیش توسط میزبان تعیین شده و توسط گارسون سرو میشود )

خوان, سفره


کلمات دیگر: