کلمه جو
صفحه اصلی

dedicated


معنی : اختصاصی، وقف شده
معانی دیگر : فداکار، جانفشان، ایثارگر، ازخود گذشته، زمان گذشته و اسم مفعول: dedicate، متعهد

انگلیسی به فارسی

وقف شده، اختصاصی


اختصاصی، وقف شده


انگلیسی به انگلیسی

• set apart for; devoted to
if you are dedicated to something, you give a lot of time and effort to it because you think it is important.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] اختصاصی ؛ وقف شده - اختصاصی - فقط به یک عملکرد تخصیص یافته . مثلاً یک خط تلفن اختصاصی، تلفن است که همیشه به تجهیزات خاصی متصل است .

مترادف و متضاد

اختصاصی (صفت)
separate, appropriative, dedicated, proprietary, private, privy, custom-built

وقف شده (صفت)
consecrate, holy, dedicated, sacred

loyal, hard-working


Synonyms: committed, devoted, enthusiastic, faithful, given over to, old faithful, purposeful, single-hearted, single-minded, sworn, true blue, true to the end, wholehearted, zealous


Antonyms: apathetic, lazy


جملات نمونه

1. a dedicated teacher
معلم جانفشان

2. he dedicated his book to his wife
او کتاب خود را به همسرش تقدیم کرد.

3. he dedicated his life to the service of god
او عمر خود را وقف خدمت خدا کرد.

4. he is dedicated to his profession
او نسبت به حرفه ی خود از خود گذشتگی دارد.

5. an institution that is dedicated to reforming criminals
موسسه ای که وقف اصلاح تبهکاران شده است

6. he is not a dedicated painter, just a dabbler
او یک نقاش جدی نیست و فقط از روی هوس کار می کند.

7. the building will be formally dedicated on sunday
ساختمان روز یکشنبه رسما گشایش خواهد یافت.

8. the saga of those who dedicated their lives to the development of sciences
حماسه ی آنان که جان خود را فدای پیشرفت علوم کردند

9. Back on the island, he dedicated himself to politics.
[ترجمه ترگمان]در بازگشت به جزیره، او خود را وقف سیاست کرد
[ترجمه گوگل]بازگشت به جزیره، او خود را به سیاست اختصاص داد

10. This book is dedicated to my parents.
[ترجمه ترگمان]این کتاب به پدر و مادرم اختصاص یافته است
[ترجمه گوگل]این کتاب به والدین من اختصاص داده شده است

11. She is dedicated to her job.
[ترجمه mohammad] او به شغل خود متعهد است
[ترجمه ترگمان]او به کارش اختصاص داده شده است
[ترجمه گوگل]او به کار خود اختصاص داده است

12. A few dedicated doctors have fought for years to enlighten the profession.
[ترجمه ترگمان]چند پزشک اختصاصی سال ها تلاش کرده اند تا این حرفه را روشن کنند
[ترجمه گوگل]چندین پزشک اختصاصی برای سال ها تلاش کرده اند تا حرفه را روشن کنند

13. He has dedicated his life to scientific research.
[ترجمه ترگمان]او زندگی خود را وقف تحقیقات علمی کرده است
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را به تحقیقات علمی اختصاص داده است

14. The soldier dedicated himself to the service of the people.
[ترجمه رها] سرباز خود را وقف مردم کرد برای خدمت به مردم
[ترجمه جواد حاجیلو] سرباز خودرا وقف خدمت به مردم کرد.
[ترجمه اژدر] آن سرباز خودرا متعهد خدمت به مردم کرد
[ترجمه ترگمان]سرباز خود را وقف خدمت مردم کرد
[ترجمه گوگل]سرباز خود را به خدمت مردم اختصاص داد

15. The workforce is small but highly dedicated.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار کوچک اما بسیار متعهد است
[ترجمه گوگل]نیروی کار کوچک است اما بسیار اختصاص داده شده است

a dedicated teacher

معلم جان‌فشان


He is dedicated to his profession.

او نسبت به حرفه‌ی خود از خود گذشتگی دارد.


پیشنهاد کاربران

متخصص، اختصاصی، فداکار

متعهد ( صفت )

اختصاص داشتن

متعهد

اهدا شده

پشتکار

وقف شدن
فدای . . . شدن
I am dedicated to my work یعنی من خودم را وقف کارم کرده ام

be dedicated to =اختصاص یافته به

واگذاری شده - پیشکش شده - اهدایی

داده شده ، سپرده شده ، واگذاشته ، واگذارده ، واگذار شده ، واگذاشته شده

ویژه

تمام وقت

صفت ) متعهد

مختص

وفادار

متعهد، دلسوز

فداکار

فدا شده

متخصص متعهد

تقدیم کردن ( کتاب شعر، کتاب داستان . . . ) البته به صورتdedicate

فداکار و از جان گذشته ( کسی که خود را وقف کاری کرده است. )
مثال a dedicated and thoughtful teacher یک معلم فداکار

ترجمه به صورت فعل جمله:اختصاص داده شده است.

Dedicate : اختصاص دادن ، وقف کردن
Dedicated :متعهد ، وفادار ، پایبند
Dedication : تعهد

به نقل از هزاره:
1. متعهد، دلسوز، پایبند، علاقه مند، مشتاق
2. ( کامپیوتر و غیره ) اختصاصی

فداکار/جان فشان/متعهد

تقدیم شده، پیشنهاد شده

متعهد و وقف کاری/
اختصاصی یا انحصاری ( طراحی شده برای هدف یا عملی به خصوص )

جانانه
Dedicated Effort= تلاش جانانه

تخصیص یافته

متعهد ؛ اختصاصی

# She's completely dedicated to her work
# The Green Party is dedicated to protecting the environment
# a dedicated sports channel

اختصاص داده شده

سرسپرده

مختص داده شده یا اختصاص داده شده

فداکار ، مسئولیت پذیر


کلمات دیگر: