1. a deathly silence
سکوت مرگبار
2. he became deathly white
رنگش مثل مرده سفید شد.
3. she was deathly ill
او سخت بیمار بود.
4. her hands were deathly cold
دستانش مانند میت سرد بود.
5. She was deathly pale, and looked as if she might faint.
[ترجمه ترگمان]فانی به طرز مرگباری رنگ پریده بود و به نظر می رسید که دارد غش می کند
[ترجمه گوگل]او خفیف مرگبار بود و به نظر می رسید که ممکن است ضعیف باشد
6. The deserted village was filled with a deathly silence.
[ترجمه ترگمان]دهکده متروک با سکوتی مرگبار پر شده بود
[ترجمه گوگل]روستای متروکه با سکوت مرگبار پر شده است
7. There was a deathly hush after she made the announcement.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که خبر را اعلام کرد سکوتی مرگبار حک مفرما شد
[ترجمه گوگل]پس از آن اعلام کرد، بعد از یک هجوم مرگبار به وجود آمد
8. After he had spoken, a deathly silence/hush fell on the room.
[ترجمه ترگمان]بعد از این که او صحبت کرد سکوت مرگباری بر اتاق حک مفرما شد
[ترجمه گوگل]پس از صحبت کردن، سکوت مرگبار در اتاق افتاد
9. Bernadette turned deathly pale.
[ترجمه ترگمان]برنادت به طرز مرگباری سفید شد
[ترجمه گوگل]برنادت تبدیل به مرگبار شد
10. She turned a deathly shade of white when she heard the news.
[ترجمه ترگمان]وقتی این خبر را شنید، رنگش به طرز مرگباری سفید شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که خبرهایش را شنید، یک سایه ی مرگبار سفید گرفت
11. A deathly silence hung over the town.
[ترجمه ترگمان]سکوتی مرگبار بر فراز شهر حک مفرما شد
[ترجمه گوگل]یک سکوت مرگبار در سراسر شهر آویزان شد
12. The deathly pallor of her skin had been replaced by the faintest flush of color.
[ترجمه ترگمان]پریدگی رنگ پوستش با سرخی کم رنگی چهره اش عوض شده بود
[ترجمه گوگل]بلندی مرگبار پوست او با کم رنگ شدن رنگ رنگ جایگزین شده است
13. The deathly pallor of her skin was frightening.
[ترجمه ترگمان]رنگ پریدگی مرگبار پوستش ترسناک بود
[ترجمه گوگل]بلندی مرگبار پوست او ترسناک بود
14. Sharon went deathly pale and looked as if she might faint.
[ترجمه ترگمان]رزاف شارن ناگهان رنگش پرید و به نظر می رسید که ممکن است غش کند
[ترجمه گوگل]شارون به آرامی درخشید و به نظر می رسید که ممکن است ضعف داشته باشد
15. A deathly hush fell over the room.
[ترجمه ترگمان]سکوتی مرگبار در اتاق حک مفرما شد
[ترجمه گوگل]هوس مرگبار بر روی اتاق افتاد