1. Failure in one test should not be regarded as a calamity.
شکست در یک امتحان، نبایستی به عنوان یک مصیبت تلقی شود
2. The death of her husband was a calamity which left Mrs. Marlowe numb
مرگ شوهرش، مصیبتی بود که خانم "مارلو" را به شدت مات و مبهوت کرد
3. What is more dismal than one calamity following upon the heels of another?
چه چیز بدتر از آن است که بلا یکی پس از دیگری بر آدمی نازل گردد؟
4. a calamity called earthquake
مصیبتی به نام زلزله
5. to bear a calamity with fortitude
فاجعه ای را با بردباری تحمل کردن
6. the mongol invasion was a great calamity
هجوم مغولان فاجعه ی عظیمی بود.
7. Calamity is man’s true touchstone.
[ترجمه ترگمان]سنگ محک واقعی انسان است
[ترجمه گوگل]عذاب وجدان، علامت واقعی انسان است
8. An optimist sees an opportunity in every calamity; a pessimist sees a calamity in every opportunity.
[ترجمه ترگمان]یک فرد خوش بین در هر فاجعه ای فرصت می بیند؛ نسبت به هر فرصتی، یک بدبین، یک فاجعه می بیند
[ترجمه گوگل]خوشبین فرصت در هر فاجعه را می بیند؛ بدبختی در هر فرصتی فاجعه را می بیند
9. He described drugs as the greatest calamity of the age.
[ترجمه ترگمان]او مواد مخدر را بزرگ ترین فاجعه عصر توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او داروها را بزرگترین فاجعه سنی توصیف کرد
10. Calamity and prisperity are the touchstones of integrity.
[ترجمه ترگمان]calamity و prisperity نماد درستی و یکپارچگی هستند
[ترجمه گوگل]فاجعه و محرمانگی سنگین بودن صداقت است
11. The earthquake was the worst calamity in the country's history.
[ترجمه ترگمان]زمین لرزه بدترین فاجعه در تاریخ کشور بود
[ترجمه گوگل]زلزله بدترین فاجعه در تاریخ کشور بود
12. The marriage proved to be the greatest calamity of his life.
[ترجمه ترگمان]این ازدواج بزرگ ترین فاجعه زندگی او بود
[ترجمه گوگل]ازدواج ثابت شد که بزرگترین فاجعه زندگی اوست
13. It could only end in calamity.
[ترجمه ترگمان]این تنها به فاجعه ختم می شد
[ترجمه گوگل]این فقط می تواند به فاجعه پایان یابد
14. They have issued the calamity - stricken people with food.
[ترجمه ترگمان]آن ها مردم مصیبت زده را با غذا صادر کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها مردم مصیبت زده را با غذا صادر کرده اند
15. It would be a calamity for the farmers if the crops failed again.
[ترجمه ترگمان]اگر محصول دوباره شکست بخورد، برای کشاورزان یک فاجعه خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر کشاورزان دوباره از بین بروند، این امر برای کشاورزان فاجعه خواهد بود
16. His financial help saved the magazine from total calamity.
[ترجمه ترگمان]کمک مالی او مجله را از فاجعه کامل نجات داد
[ترجمه گوگل]کمک مالی او این مجله را از فاجعه کامل نجات داد
17. In fact, eternal life would be a calamity.
[ترجمه ترگمان]در واقع، زندگی ابدی، فاجعه خواهد بود
[ترجمه گوگل]در واقع، زندگی ابدی فاجعه خواهد بود
18. War is a frightful calamity.
[ترجمه ترگمان]جنگ یک فاجعه هولناک است
[ترجمه گوگل]جنگ یک فاجعه ترسناک است