معنی : خلیج کوچک، اسب کهر، کهیر، خندق، خور، سرخ مایل به قرمز، عاجز کردن، عوعو کردن، دفاع کردن در مقابل، زوزه کشیدن
معانی دیگر : انحنای کناره، خمکناره، شاخابه، (در هواپیما و ناو فضایی و غیره) محفظه، کوپه، جا، (معماری) فرورفتگی دیوار (که مجسمه یا میز در آن قرار می دهند)، پنجره ی درون فرورفتگی دیوار (bay window هم می گویند)، بخش برآمده ی ساختمان، جناح بنا، (در انبار) پستو، کاهدان، اتاقک فرعی، انبارک، آخورک، (در پمپ بنزین) جای ماشین (در جلو پمپ)، (ناله ی گرگ و سگ و غیره) مویه، واق واق توام با ناله، واق واق توام با عوعو، (به طور طولانی) عوعو کردن، (شکار و غیره را) در گوشه ای گیرانداختن، درتنگنا قرار دادن، به ستوه آوردن، ناچار به نبرد کردن، افتخار، شرف، سربلندی، رجوع شود به: laurel، (گیاهانی مثل برگ بو و دهمست که در یونان و روم باستان از برگ آن برای شعرا و فاتحان تاج می ساختند) برگتاج، (بیشتر در مورد اسب) قهوه ای مایل به قرمز، کهر، سر مایل به قرمز، زوزه کشیدن سگ