کلمه جو
صفحه اصلی

barbarity


معنی : بی رحمی، وحشیگری، قساوت قلب
معانی دیگر : رفتار غیرانسانی، خشونت شدید، شناعت، ستمکاری

انگلیسی به فارسی

وحشیگری، بی‌رحمی، قساوت قلب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: barbarities
(1) تعریف: cruel or vicious behavior.
متضاد: benevolence

(2) تعریف: a wantonly brutal or sadistic act.
متضاد: kindness
مشابه: outrage

(3) تعریف: crudity or uncouthness, as of style, expression, or taste.

• cruelty, inhumanity, savagery
barbarity is extremely cruel behaviour.
a barbarity is an extremely cruel and shocking act.

مترادف و متضاد

Antonyms: kindness


crudity, savagery


بی رحمی (اسم)
brutality, atrocity, savagery, barbarity, inclemency, sadism

وحشیگری (اسم)
brutality, savagery, barbarity, ferocity, truculence, barbarism, vandalism, incivility, ferity, ruffianism, truculency, vulgarism, vulgarity

قساوت قلب (اسم)
barbarity

Synonyms: boorishness, brutality, crudeness, cruelty, inhumanity, ruthlessness, savageness, viciousness, vulgarity


جملات نمونه

1. in that war, both sides were guilty of barbarity
در آن جنگ هر دو طرف دست به وحشیگری زدند.

2. The barbarity of the old regime was eventually exposed.
[ترجمه ترگمان]وحشیگری رژیم سابق در نهایت آشکار شد
[ترجمه گوگل]سرانجام بربریت رژیم قدیم برملا شد

3. It allows recovery before the barbarity, the social invasion, of the family.
[ترجمه ترگمان]این بیماری به بهبودی قبل از وحشیگری، هجوم اجتماعی و خانواده کمک می کند
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد تا قبل از وحشیگری ، حمله اجتماعی ، خانواده بهبود یابد

4. Chamberlain was appalled by the barbarity of Kristallnacht, which undoubtedly helped to speed up immigration procedures.
[ترجمه ترگمان]از وحشیگری of، که بدون شک به تسریع روند مهاجرت کمک کرده بود، وحشتزده شد
[ترجمه گوگل]چمبرلین از وحشیگری کریستالناخت وحشت زده شد ، که بدون شک به سرعت بخشیدن به مراحل مهاجرت کمک کرد

5. It has often been asked how barbarity could triumph so quickly in such a high culture.
[ترجمه ترگمان]اغلب پرسیده می شود که چگونه وحشیگری در چنین فرهنگ بالا چگونه می تواند به پیروزی برسد
[ترجمه گوگل]غالباً از این سال پرسیده شده است که چگونه بربرت در چنین فرهنگ والایی می تواند به این سرعت پیروز شود

6. But I do recognise barbarity and inhumanity when I see them.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی آن ها را می بینم، وحشیگری و inhumanity را تشخیص می دهم
[ترجمه گوگل]اما من وحشت و غیرانسانی بودن را با دیدن آنها تشخیص می دهم

7. Rebellions were put down with appalling barbarity.
[ترجمه ترگمان]rebellions با وحشیگری مخوفی از پا در آمدند
[ترجمه گوگل]شورش ها با وحشیانه وحشتناکی فروکش شد

8. What happened in Fallujah was an act of barbarity.
[ترجمه ترگمان]اتفاقی که توی \"فلوجه\" افتاد یه جور وحشیگری بود
[ترجمه گوگل]آنچه در فلوجه رخ داد عملی وحشیانه بود

9. They read facts about the barbarity of the death penalty.
[ترجمه ترگمان]آن ها واقعیت ها را در مورد وحشیگری کیفر اعدام می خوانند
[ترجمه گوگل]آنها حقایقی را درباره وحشیانه بودن مجازات اعدام می خوانند

10. This may be the most barbarity scene in the world. People can barbecue everything they want. The Colobus satanas naive eyes charge the sin.
[ترجمه ترگمان]ممکن است بدترین صحنه دنیا باشد مردم می تونن هر چیزی که می خوان کباب کنن چشم Colobus به گناه متهم است
[ترجمه گوگل]این شاید وحشیانه ترین صحنه در جهان باشد مردم می توانند هرچه بخواهند کباب کنند چشمان ساده لوح Colobus satanas گناه را شارژ می کند

11. Everyone calls barbarity what he is not accustomed to.
[ترجمه ترگمان]همه به وحشیگری می گویند که به چه چیزی عادت دارد
[ترجمه گوگل]هرکس آنچه را که به آن عادت ندارد ، بربری می نامد

12. Appalling acts of barbarity have displaced over 2 m people and killed about 300,000 more.
[ترجمه ترگمان]اقدامات وحشیانه وحشیگری باعث آواره شدن بیش از ۲ میلیون نفر و کشته شدن ۳۰۰،۰۰۰ نفر دیگر شده است
[ترجمه گوگل]اقدامات وحشیانه وحشتناک باعث آوارگی بیش از 2 متر و کشته شدن حدود 300000 نفر دیگر شده است

13. The loyalty is the barbarity for love.
[ترجمه ترگمان]وفاداری وحشیگری عشق است
[ترجمه گوگل]وفاداری بربریت برای عشق است

14. The pirates treated their captives with barbarity.
[ترجمه ترگمان]دزدان دریایی با وحشیگری their را درمان کردند
[ترجمه گوگل]دزدان دریایی با اسیران خود وحشیانه رفتار می کردند

15. The time may well be approaching when meat eating is generally regarded as a sign of barbarity, rather than of civilisation.
[ترجمه ترگمان]زمان ممکن است به خوبی نزدیک شود زمانی که خوردن گوشت عموما نشانه وحشیگری است، نه تمدن
[ترجمه گوگل]ممکن است زمانی فرا برسد که گوشت خواری به جای تمدن ، به عنوان نشانه بربریت قلمداد شود

In that war, both sides were guilty of barbarity.

در آن جنگ هر دو طرف دست به وحشیگری زدند.



کلمات دیگر: