کلمه جو
صفحه اصلی

barrack


معنی : کلبه یا اطاقک موقتی، سرباز خانه، منزل کارگران، انبارگاه، در سربازخانه جادادن
معانی دیگر : (معمولا جمع) خوابگاه سربازان، ساختمان (های) سربازخانه، (جمع) پادگان، در سربازخانه یا ساختمان کارگری جای دادن، ساختمان کارگری، خوابگاه کارگری، آپارتمان های کارگری، (استرالیا) هو کردن، همهمه کردن، (سر کسی) فریاد کشیدن، انبارکاه

انگلیسی به فارسی

سربازخانه، منزل کارگران، کلبه یا اتاقک موقتی، انبارکاه، در سربازخانه جادادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (usu. pl.) a large, plain building or group of buildings, esp. used as temporary housing for soldiers.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: barracks, barracking, barracked
• : تعریف: to house in barracks.

- They barracked the soldiers for the night.
[ترجمه ترگمان] آن ها سربازان را برای شب آماده می ساختند
[ترجمه گوگل] آنها سربازان را برای شب به سر بردند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to stay in barracks.

- We barracked the whole time instead of camping in tents.
[ترجمه ترگمان] ما همه وقت رو به جای چادر زدن تو چادر به هم زدیم
[ترجمه گوگل] ما تمام وقت به جای کمپینگ در چادرها را سرکوب کردیم

• loudly encourage, loudly disapprove (at a sporting event); voice opinions loudly
a barracks is a building or group of buildings in which members of the armed forces live and work.
if you barrack someone, you shout loudly in order to interrupt them when they are making a speech.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آشغالگیر میله ای
[زمین شناسی] آشغالگیر میله ای
[آب و خاک] آشغالگیر میله ای

مترادف و متضاد

کلبه یا اطاقک موقتی (اسم)
barrack

سرباز خانه (اسم)
barrack, soldiers' home, casern, caserne

منزل کارگران (اسم)
barrack

انبارگاه (اسم)
barrack, depot

در سربازخانه جا دادن (فعل)
barrack

جملات نمونه

1. he did not like barrack life
زندگی در سربازخانه را دوست نداشت.

2. The crowd began to barrack the visiting team.
[ترجمه ترگمان]جمعیت شروع به barrack کردن تیم میهمان کرد
[ترجمه گوگل]جمعیت شروع به سرقت از تیم بازدید کرد

3. Platoon sergeants fell their men in on the barrack square.
[ترجمه ترگمان]گروهبان ها هر دو گروهبان خود را در میدان سربازخانه مشاهده کردند
[ترجمه گوگل]سربازان ستارگان مردان خود را در میدان جنگی سقوط کردند

4. The battalion formed up by companies on the barrack square.
[ترجمه ترگمان]این گردان از سوی شرکت هایی در میدان سربازخانه تشکیل شد
[ترجمه گوگل]این گردان توسط شرکت ها در میدان جنگل تشکیل شده است

5. to GI the barrack.
[ترجمه ترگمان]خانه سربازخانه را سوراخ کرده بود
[ترجمه گوگل]به GI سربازخانه

6. Ever got across to Prisoner Barrack B, Kapowski?
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال به to B، Kapowski وارد شده است؟
[ترجمه گوگل]همیشه به زندانبان Barrack B، Kapowski منتقل شده است

7. Tsarevich Alexei himself drops in by our barrack with his teachers.
[ترجمه ترگمان]ولیعهد آل کسی با استادان خود از خانه بیرون می آید
[ترجمه گوگل]تساویچ Alexei خود را با سربازخانه ما با معلمان خود می افتد

8. The monastery was square - roofed, austere, with barrack windows.
[ترجمه ترگمان]صومعه با سقف مربعی، تیره رنگ و با پنجره های barrack ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]صومعه مربع - سقف، قهوه ای، با پنجره های باراک

9. The soldiers had to swab out the barrack – room before inspection.
[ترجمه ترگمان]سربازان مجبور بودند قبل از بازرسی از کلبه کاه گلی بیرون بروند
[ترجمه گوگل]سربازان مجبور بودند قبل از بازرسی اتاق نگهبان را بکشند

10. A barrack room and a baseball bat?
[ترجمه ترگمان]یه اتاق سربازخانه و یه چوب بیس بال؟
[ترجمه گوگل]یک اتاق قاصدک و یک خفاش بیس بال

11. And I'm Major William Kingsley, Barrack Officer.
[ترجمه ترگمان]و من سرگرد ویلیام کینگزلی هستم، افسر پلیس
[ترجمه گوگل]و من بزرگترین ویلیام کینگلی، افسر باراک است

12. The soldiers were at drill in the barrack square.
[ترجمه ترگمان]سربازان در میدان سربازخانه مجاور تمرین می کردند
[ترجمه گوگل]سربازان در معرض حفاری قرار داشتند

13. Group Captain HenrI Dubois, the Barrack Officer at Colditz.
[ترجمه ترگمان]\"گروه\" کاپیتان henri \"، افسر\" barrack Officer \"در\" Colditz
[ترجمه گوگل]کاپیتان گروه هنری دیوئیس، افسر باراک در Colditz

14. The battalion formed up by company on the barrack square.
[ترجمه ترگمان]گردان در میدان سربازخانه مجاور تشکیل داده بود
[ترجمه گوگل]این گردان توسط شرکت در میدان جنگل تشکیل شده است

He did not like barrack life.

زندگی در سربازخانه را دوست نداشت.


each officer must be in the barracks by five A.M.

هریک از افسران باید قبل از پنج صبح در سربازخانه باشند.


They barracked the soldiers in an old school house.

سربازان را در یک مدرسه قدیمی مستقر کردند.


The speaker was interrupted by barracking.

نطق سخنران را با اعتراض‌های پرسروصدا قطع می‌کردند.


پیشنهاد کاربران

1 )
a building or set of buildings used especially for lodging soldiers in garrison
_usually used in plural

2 )
A :
a structure resembling a shed or barn that provides temporary housing
—usually used in plural


B :
housing characterized by extreme plainness or dreary uniformity
—usually used in plural


سرباز خانه ( ساختمانی در پادگان که سربازان در آنجا اقامت دارن و حکم منزلشون رو داره )


کلمات دیگر: