کلمه جو
صفحه اصلی

batty


معنی : چوگان مانند، دیوانه، احمق
معانی دیگر : (خودمانی) خل، غیر عادی، نامتعارف

انگلیسی به فارسی

چوگان‌مانند، (مجازاً) دیوانه، احمق


بتتی، چوگان مانند، دیوانه، احمق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: battier, battiest
مشتقات: battiness (n.)
• : تعریف: (slang) eccentric or crazy.
مشابه: crazy

• crazy, nuts (slang)
someone or something that is batty is rather strange, foolish, or slightly mad; an informal word.

مترادف و متضاد

چوگان مانند (صفت)
batty

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

جملات نمونه

1. I can't bear the thought of Batty playing against Leeds.
[ترجمه ترگمان]نمیتونم این فکر رو تحمل کنم که با لیدز بازی کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم فکر بتتی را در برابر لیدز بکنم

2. Look how he blooded Speed and Batty . . . he didnt chuck them in and hope for the best.
[ترجمه ترگمان]ببین چه رفتاری با سرعت و سرعت به خرج می داد تا بهتر از همه آن ها را به دست بیندازد و امیدوار باشد که بهترین کار را بکند
[ترجمه گوگل]نگاه کنید به او سرعت خون و Batty خون او آنها را نیش زد و امیدوار بود بهترین باشد

3. Batty was having a serious confrontation with Alan Byrne in midfield Byrne won the first half.
[ترجمه ترگمان]Batty یک رویارویی جدی با الن بایرن در میانه بازی داشت بایرن در نیمه نخست برنده شد
[ترجمه گوگل]بتی یک درگیری جدی با آلن بیرون در میانه میدان داشت بایرن در نیمه اول موفق شد

4. Batty was magnificently constructive throughout but things refused stubbornly to gel up to the interval.
[ترجمه ترگمان]Batty در سراسر این مدت بسیار سازنده و سازنده بود، اما همه چیز لجوجانه از ژل تا فاصله فاصله می گرفت
[ترجمه گوگل]Batty از لحاظ شگفت انگیزی سازنده بود، اما چیزهایی که به سختی به ژل رسیده است تا فاصله بیندیش

5. Yet in the 1870s, Batty Green was the centre of animated activity.
[ترجمه ترگمان]با این حال در دهه ۱۸۷۰، Batty سبز مرکز فعالیت انیمیشن بود
[ترجمه گوگل]با این حال در دهه 1870 Batty Green مرکز فعالیت انیمیشن بود

6. Batty was pretty aggressive but only occasionally showed the flair and intelligence of which he is capable.
[ترجمه ترگمان]Batty بسیار تهاجمی بود، اما گاهی فراست و فراست خود را نشان می داد
[ترجمه گوگل]Batty بسیار تهاجمی بود، اما تنها گاهی اوقات ظرافت و هوش را که او توانایی دارد، نشان داد

7. David Batty is one of them, but he is more preoccupied with fighting off an ankle injury.
[ترجمه ترگمان]دیوید Batty یکی از آن ها است، اما او بیشتر درگیر مبارزه با جراحت قوزک پا است
[ترجمه گوگل]دیوید بتی یکی از آنهاست، اما او بیشتر درگیر مبارزه با آسیب مچ پا است

8. The only slight justification for Batty going I can see, I realised last night.
[ترجمه ترگمان]دیشب فهمیدم که تنها توجیهی که برای Batty وجود دارد، این است که دیشب فهمیدم
[ترجمه گوگل]تنها توجیه کوچکی که بتتی می بینم می بینم، شب گذشته متوجه شدم

9. David Batty sent over a teasing cross and from beyond the far post Platt got in a powerful header.
[ترجمه ترگمان]دیوید Batty یک صلیب مسخره را فرستاد و از آن سوی ایست بازرسی بسیار دور در سرآمد قدرتمندی شد
[ترجمه گوگل]دیوید بتی از یک پاس صحیح عبور کرد و از فراتر از پست دور، پلت در یک هدر قدرتمند قرار گرفت

10. Wilkinson himself became involved in the controversy when Batty made his way to the touchline to be substituted after a 38minute flare-up.
[ترجمه ترگمان]خود ویلکینسن هم هنگامی که Batty راه خود را به the تبدیل کرد تا بعد از ۳۸ دقیقه منور شوند، در این جنجال دخیل شد
[ترجمه گوگل]خود ویلکینسون در جنجال درگیر شد زمانی که Batty مسیر خود را به سمت دروازه گذاشت تا پس از 38 دقیقه زلزله جایگزین شود

11. For batty to start spouting it makes you wonder.
[ترجمه ترگمان] برای شروع کار احمقانه ست باعث میشه تعجب کنی
[ترجمه گوگل]برای اینکه بتتی شروع به صحبت کردن کند، باعث می شود شما تعجب کنید

12. The man is 90 % batty, with flashes of astuteness.
[ترجمه ترگمان]این مرد ۹۰ درصد batty با flashes با زیرکی است
[ترجمه گوگل]این مرد 90٪ بتتی است با چشمک زدن از استعداد

13. Laura's going a bit batty.
[ترجمه ترگمان]لورا داره یه کم دیوونه بازی در میاره
[ترجمه گوگل]لورا کمی کمرنگ است

14. I've got some news on Batty from an article I read over the hols.
[ترجمه ترگمان]از مقاله ای که در مورد Batty خوندم، خبرهایی دارم
[ترجمه گوگل]من یک مقاله در مورد بتتی از مقاله ای که خواندنش را بر روی هول خوانده ام، دارم

15. Wilkens delivers a show-stopping performance as the batty Madame Arcati.
[ترجمه ترگمان]Wilkens یه نمایش نمایش اجرا می کنه
[ترجمه گوگل]Wilkens عملکرد نمایش توقف به عنوان batty Madame Arcati ارائه می دهد

پیشنهاد کاربران

خل و چل

دیوانه، کلافه

Insane, mad, crazy, nuts, demented


کلمات دیگر: