baneful

معنی : مضر، مهلک، موذی، زهر الود

معانی دیگر : مرگبار، ویرانگر، رنجبار، دردانگیز، زهرآگین، مصیبت آور، نکبت بار

انگلیسی به فارسی

زهرآلود، مضر، موذی

بدبخت، مضر، مهلک، موذی، زهر الود

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

مشتقات: banefully (adv.), banefulness (n.)

• : تعریف: causing or leading to death, destruction, or ruin; harmful or deadly.
• متضاد: beneficial
• مشابه: destructive, evil, fatal, malign, malignant, poison

- The witch brewed a baneful concoction.

[ترجمه ترگمان] ساحره یک معجون را درست کرد
[ترجمه گوگل] جادوگر یک جرقه زده از بین رفته است

• destructive, harmful

مترادف و متضاد

مضر (صفت)

bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

مهلک (صفت)

noxious, disastrous, fatal, deadly, mortal, pernicious, baneful, lethal, feral, deathly, pestilent

موذی (صفت)

mischievous, shrewd, cunning, harmful, noxious, sly, malefic, baneful, insidious, hurtful, snaky

زهر الود (صفت)

poison, baneful, venomous

ruinous, injurious

Synonyms: baleful, calamitous, deadly, deleterious, destructive, disastrous, evil, fatal, harmful, hurtful, malefic, noxious, pernicious, pestilent, pestilential, poisonous, venomous, wicked

Antonyms: advantageous, beneficial, beneficient, fortunate, helpful, lucky

جملات نمونه

1. baneful love

عشق نکبت بار

2. a baneful influence

اثر زیانبار

3. Lower share prices have baneful effect for companies too.

[ترجمه ترگمان]قیمت های سهام پایین تر نیز دارای تاثیر baneful برای شرکت ها هستند
[ترجمه گوگل]پایین آمدن قیمت سهام نیز برای شرکت ها بسیار ناخوشایند است

4. Baneful effects of their foreign policy.

[ترجمه ترگمان]تاثیرات منفی سیاست خارجی آن ها
[ترجمه گوگل]تأثیرات ناگوار سیاست خارجی آنها

5. Waste gas emitted by cars has exerted a baneful influence on natural environment.

[ترجمه ترگمان]گاز فاضلاب که توسط ماشین ها ساطع می شود تاثیر baneful بر محیط طبیعی دارد
[ترجمه گوگل]گازهای زائد ساطع شده توسط اتومبیل ها تأثیر مهمی بر محیط طبیعی دارند

6. His baneful influence was feared by all.

[ترجمه ترگمان]موذی او از همه چیز می ترسید
[ترجمه گوگل]همه از نفوذ جانسوز او ترس داشتند

7. Objective : To investigate drinking condition and baneful degree of Mang people.

[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی وضعیت نوشیدن و درجه baneful افراد Mang
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی وضعیت نوشیدن و میزان آزاردهنده مردم منگ

8. Use of seal oil filling risers can protect worker from inhaling baneful gases and prevent occupational diseases. It is also helpful to prevent forming of explosive gases at low pressure.

[ترجمه ترگمان]استفاده از seal پر کننده روغن seal می تواند از کارگران در برابر تنفس گازهای baneful محافظت کند و از بیماری های شغلی جلوگیری کند هم چنین برای جلوگیری از تشکیل گازهای انفجاری با فشار پایین مفید است
[ترجمه گوگل]استفاده از لیزرهای پر کننده روغن مهر و موم می تواند کارگر را از استنشاق گازهای خطرناک محافظت کرده و از بیماری های شغلی جلوگیری کند همچنین جلوگیری از تشکیل گازهای انفجاری در فشار کم نیز مفید است

9. It is, however, in America itself that Haditha may have its biggest arguably most baneful impact.

[ترجمه ترگمان]با این حال، این کشور در خود آمریکا ممکن است بزرگ ترین تاثیر ترین تاثیر را داشته باشد
[ترجمه گوگل]با این حال ، در خود آمریکا است که ممکن است حدیثه بزرگترین تأثیر خود را داشته باشد ، مهمترین و زیان آورترین آن است

10. We shall encounter this notion throughout American history and note its baneful effects.

[ترجمه ترگمان]ما با این مفهوم در طول تاریخ آمریکا روبرو خواهیم شد و تاثیرات baneful آن را یادداشت خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما در طول تاریخ آمریکا با این مفهوم روبرو خواهیم شد و آثار زیانبار آن را یادداشت خواهیم کرد

a baneful influence

اثر زیان‌بار

baneful love

عشق نکبت‌بار

کلمات دیگر: