1. She grasped hold of the banister to support herself.
[ترجمه ترگمان]نرده پلکان را گرفت تا از خود دفاع کند
[ترجمه گوگل]او برای نگهداری از زندگی نرده را گرفت
2. He hugged the banister, counting its bar-like wooden rods until he reached the turn where it met the wall.
[ترجمه ترگمان]نرده پلکان را در آغوش گرفت و میله میله آن را شمرد و تا زمانی که به انتهای آن رسید به دیوار برخورد کرد
[ترجمه گوگل]او نرده را بغل کرد ، میله های چوبی میله مانند آن را شمرد تا وقتی که به پیچ محل برخورد دیوار رسید
3. She grabbed the banister and dragged herself upwards.
[ترجمه ترگمان]نرده پلکان را گرفت و خود را به طرف بالا کشاند
[ترجمه گوگل]او نرده را گرفت و خود را به سمت بالا کشید
4. As I did so I grabbed the banister to save myself.
[ترجمه ترگمان]همان طور که این کار را کردم، نرده پلکان را برداشتم تا خودم را نجات دهم
[ترجمه گوگل]همانطور که این کار را انجام دادم ، برای نجات خودم از نرده دست گرفتم
5. Banister installs him in a broom closet upstairs.
[ترجمه ترگمان]Banister رو نصب کن تو کمد جاروها طبقه بالا
[ترجمه گوگل]بانیستر او را در یک کمد جارو در طبقه بالا نصب می کند
6. I gripped the banister and swung myself head over heels, then came out on the roof of a tower.
[ترجمه ترگمان]نرده پلکان را گرفتم و سرم را روی پاشنه پا تکان دادم، سپس روی بام یک برج بلند شدم
[ترجمه گوگل]نرده را گرفتم و سرم را روی پاشنه چرخاندم ، سپس از پشت بام برج بیرون آمدم
7. Chained to its banister are a ten-speed bicycle and another, much smaller, with training wheels.
[ترجمه ترگمان]روی نرده آن یک دوچرخه ده سرعت و دیگری بسیار کوچک تر با چرخ های آموزش قرار دارد
[ترجمه گوگل]یک دوچرخه ده سرعته و دیگری بسیار کوچکتر با چرخ های تمرینی که به پایه آن زنجیر شده اند
8. Mackey was supposed to ask Guy Banister to find a substitute for our boy.
[ترجمه ترگمان]مک کی باید از بچه ها می خواست که یک جانشین برای پسر ما پیدا کنه
[ترجمه گوگل]قرار بود مکی از گای بانیستر بخواهد جایگزینی برای پسر ما پیدا کند
9. He slung them on the banister in a casual manner.
[ترجمه ترگمان]با لحنی عادی آن ها را روی نرده پلکان انداخت
[ترجمه گوگل]او آنها را به صورت گاه به گاه بر روی نرده آویزان کرد
10. He shot out a hand and caught the banister, steadying himself.
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز کرد و نرده پلکان را گرفت و خود را نگه داشت
[ترجمه گوگل]دستش را شلیک کرد و ایستاده را گرفت و ثابت قدم شد
11. Her fingers tightened on the banister rail, as she paused in her descent.
[ترجمه ترگمان]همچنان که در پایین پله ها توقف می کرد، انگشتانش روی نرده پلکان جمع شدند
[ترجمه گوگل]انگشتهایش روی نرده ی راهرو محکم شد ، در حالی که در فرود خود مکث کرد
12. He paused, his hand on the banister.
[ترجمه ترگمان]لحظه ای درنگ کرد، دستش روی نرده پلکان بود
[ترجمه گوگل]مکث کرد و دستش را روی پایه قرار داد
13. Guy Banister saw to it that exile leaders knew who was providing cash for arms and ammunition.
[ترجمه ترگمان]گی banister متوجه شد که رهبران تبعیدی می دانند که چه کسی پول نقد و مهمات را تامین می کند
[ترجمه گوگل]گای بنیستر مراقبت کرد که رهبران تبعید بدانند چه کسی پول اسلحه و مهمات را تأمین می کند
14. Resting her head wearily against the hard banister rail, she fought down the momentary surge of panic.
[ترجمه ترگمان]با خستگی سرش را به نرده نرده پلکان تکیه داده بود و با هجوم ناگهانی وحشت مبارزه می کرد
[ترجمه گوگل]سرش را با خستگی در برابر ریل سخت تاقچه قرار داده و با لحظه موج وحشت مبارزه کرد