کلمه جو
صفحه اصلی

carrot


معنی : هویج، زردک، موی قرمز
معانی دیگر : (مجازی) هرچیز مشوق یا استمالت کننده، انگیزانه، انگیزگر، انگیزه، (گیاه شناسی) بته ی هویج (daucus carota از خانواده ی umbel)، انواع گیاهان هم جنس هویج (به ویژه sativa)، گیاه زردک، گزر، (ریشه ی این دسته گیاهان که به رنگ زرد یا زرد نارنجی بوده و خوراکی است) هویج، شقاقل، زردک مانند

انگلیسی به فارسی

هویج، زردک، موی قرمز


هویج، زردک


وعده و وعید، پاداش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: carroty (adj.)
(1) تعریف: a plant cultivated for its edible orange root.

(2) تعریف: the root alone, which has a crunchy texture, orange color, and tapered shape.

(3) تعریف: any lure used to encourage the behavior one desires.

- In training animals, she uses the carrot rather than the stick.
[ترجمه ترگمان] در آموزش حیوانات، از هویج به جای چوب استفاده می کند
[ترجمه گوگل] در آموزش حیوانات، او از هویج استفاده می کند نه چوب

• plant in the parsley family; long edible orange root of this plant (eaten cooked or raw)
a carrot is a long, thin orange vegetable that grows under the ground. it can be used as a savoury or as a sweet food.
you can use carrot to refer to something that is offered to people in order to persuade them to do something. the word `stick' is often used to refer to the harsher methods of persuasion.

مترادف و متضاد

هویج (اسم)
carrot

زردک (اسم)
carrot

موی قرمز (اسم)
carrot

جملات نمونه

1. carrot juice
آب هویج

2. carrot and stick
تشویق و تهدید،زردک (در یک دست) و چوب دستی (در دست دیگر)

3. free housing was the carrot with which they interested employees to go south
خانه ی مجانی انگیزه ای بود که با آن کارمندان را به رفتن به جنوب راغب می کردند.

4. the first cross of cabbage and carrot was not successful
اولین پیوند کلم و هویج موفقیت آمیز نبود.

5. We used a carrot for the snowman's nose.
[ترجمه ترگمان]ما از هویج برای بینی آدم برفی استفاده کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک هویج برای بینی آدم برفی استفاده کردیم

6. Grate the carrot finely / into small pieces.
[ترجمه احسان افشاری] هویج را با ظرافت به قطعات کوچکتر رنده کن
[ترجمه ترگمان]carrot را به قطعات کوچک تقسیم کنید
[ترجمه گوگل]هویج را به صورت ریز / به قطعات کوچک تزیین کنید

7. They are holding out a carrot of $120 million in economic aid.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک هویج ۱۲۰ میلیون دلاری را به کمک اقتصادی در دست دارند
[ترجمه گوگل]آنها یک هویج 120 میلیون دلاری را در کمک های اقتصادی در اختیار دارند

8. He nibbled on a piece of raw carrot.
[ترجمه ترگمان]یک تکه هویج خام را به دندان گرفته بود
[ترجمه گوگل]او بر روی یک قطعه هویج خام فرو ریخت

9. Mix the meat with the onion, carrot, and some seasoning.
[ترجمه ترگمان]گوشت را با پیاز، هویج و چاشنی مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]گوشت را با پیاز، هویج و برخی از چاشنی ها مخلوط کنید

10. It's rather early to be sowing carrot seeds, isn't it?
[ترجمه ترگمان]برای کاشت دانه هویج زود است، نه؟
[ترجمه گوگل]خیلی زود بذر هویج را کاشت، این نیست؟

11. I want some more carrot.
[ترجمه ترگمان] من یه کم هویج دیگه میخوام
[ترجمه گوگل]من می خواهم چند هویج دیگر

12. Sometimes I just have to resort to the carrot and stick approach with my children.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات من باید به روش carrot و stick با فرزندانم متوسل شوم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من فقط مجبور به استفاده از هویج و چوب با فرزندانم هستم

13. They dangled the carrot of a large salary in front of me.
[ترجمه ترگمان]در مقابل من هویج بزرگی را تاب می دادند
[ترجمه گوگل]آنها هویج حقوق و دستمزد زیادی را در مقابل من گرفتند

14. If you put carrot tops in water they start to grow.
[ترجمه ترگمان]اگر نوک هویج را در آب بگذارید، آن ها شروع به رشد می کنند
[ترجمه گوگل]اگر شما آب نبات هویج را در آب قرار دهید، شروع به رشد می کند

15. His rule was solidified with the policy of carrot and big stick.
[ترجمه ترگمان]حکومت او با سیاست هویج و چماق بزرگ محکم شده است
[ترجمه گوگل]حکومت او با سیاست هویج و چوب بزرگ تثبیت شد

Free housing was the carrot with which they interested employees to go south.

خانه‌ی مجانی انگیزه‌ای بود که با آن کارمندان را به رفتن به جنوب راغب می‌کردند.


the carrot and the stick

(سیاستِ) تهدید و ترغیب، (روشِ) بیم و امید


hold out/offer a carrot to somebody

تطمیع کردن، (با رشوه) از راه به در بردن


پیشنهاد کاربران

نوعی رنگ نارنجی پر رنگ
رنگ هویج

هویج


کلمات دیگر: