کلمه جو
صفحه اصلی

captious


معنی : وسیع، حیله گر، فریبنده، ایراد گیر
معانی دیگر : ایرادی، خرده گیر، عیبجو، بهانه گیر

انگلیسی به فارسی

ایرادگیر، فریبنده، عیب‌جو، حیله‌گر، وسیع


اسیر، حیله گر، فریبنده، ایراد گیر، وسیع


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: captiously (adv.), captiousness (n.)
(1) تعریف: inclined to petty criticism; faultfinding.
مترادف: carping, caviling, complaining, disparage, faultfinding, hypercritical, nitpicking
متضاد: appreciative
مشابه: censorious, critical, derogatory, petty, picayune, picky, querulous, small-minded

- He thought she was a captious editor at first, but he came to rely on her judgment.
[ترجمه ترگمان] اول فکر می کرد که او یکی از editor captious است، اما به قضاوت او متکی است
[ترجمه گوگل] او فکر کرد که در ابتدا سردبیر مجرم بود، اما او به قضاوتش تکیه کرد

(2) تعریف: intended or designed to deceive or confuse.
مترادف: cunning, deceptive, misleading, tricky
مشابه: calculating, perfidious, shrewd, sly, vulpine

- The lawyer was pursuing a captious line of questioning.
[ترجمه ترگمان] وکیل در حال تعقیب a بود که سوال او را مورد سوال قرار می داد
[ترجمه گوگل] وکیل به دنبال یک خط مشی مشاجره بود

• narrow-minded, fault-finding, picky

مترادف و متضاد

وسیع (صفت)
wide, large, comprehensive, ample, vast, extensive, immense, spacious, capacious, captious, champaign, roomy, far-reaching, panoramic, plausive

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

ایراد گیر (صفت)
fussy, captious, niggling

very critical


Synonyms: acrimonious, cantankerous, carping, caviling, cavillous, censorious, contrary, crabby, cross, demanding, deprecating, disparaging, exacting, exceptive, fault-finding, finicky, hypercritical, irritable, nagging, nit-picking, overcritical, peevish, perverse, petulant, sarcastic, severe, testy, touchy


Antonyms: commendatory, complimentary, encouraging, flattering, laudatory, praising


جملات نمونه

1. captious criticism
انتقاد از روی بهانه گیری

2. His criticisms were always captious and frivolous, never offering constructive suggestions.
[ترجمه ترگمان]انتقادات او همیشه captious و سبک بودند، و هرگز پیشنهادها سازنده ارائه نمی دادند
[ترجمه گوگل]انتقادات او همیشه سرزده و ناخوشایند بود، هرگز پیشنهادات سازنده ارائه نمی داد

3. There is no captious client but faulty product and service .
[ترجمه ترگمان]هیچ captious به جز محصول و خدمات معیوب وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ مشتری صمیمی نیست، بلکه محصول و خدمات معیوب است

4. Beyond the mark captious chromatism, pursuit grain is consistent.
[ترجمه ترگمان]فراتر از حد captious chromatism، دانه برای رسیدن به تعادل سازگار است
[ترجمه گوگل]فراتر از کروماتیک عجیب و غریب، پیگیری دانه هماهنگ است

5. Captious: Marked by a disposition to find and point out trivial faults.
[ترجمه ترگمان]captious: به واسطه گرایش به پیدا کردن و اشاره کردن به خطاهای جزیی
[ترجمه گوگل]سرزنش شده با توجه به موقعیت برای پیدا کردن و اشاره گسل های بی اهمیت

6. The young people are becoming more and more captious to their wearing these days.
[ترجمه ترگمان]جوان ها این روزها more و captious بیشتر می شود
[ترجمه گوگل]امروزه جوانان بیشتر در معرض استفاده از آنها قرار می گیرند

7. Captious eye is not evildoing actually, although consume the pleasure after via often can affecting us.
[ترجمه ترگمان]چشم captious در حقیقت evildoing نیست، اگر چه لذتی را بعد از آن که اغلب می تواند بر ما تاثیر بگذارد، مصرف می کند
[ترجمه گوگل]چشم فانی در واقع خدشه دار نیست، گرچه مصرف لذت را از طریق اغلب می تواند بر ما تاثیر می گذارد

8. Georgiana, a spoiled temper, a very acrid spite, a captious and insolent, was universally indulged.
[ترجمه ترگمان]جیورجیانا، خلق و خوی spoiled، با وجود کینه و بی شرمی و گستاخی همه چیز را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه گوگل]جورجیانا، خلق و خوی خرابکاری، بی نظیر و مضطرب، وحشیانه و غم انگیز، به طور جهانی از بین رفته است

9. You see paint indicate on the bucket 10% - rate of 20% add water, you attribute inurbane demand captious .
[ترجمه ترگمان]شما می بینید که رنگ روی سطل ۱۰ % - میزان ۲۰ % آب اضافه می کند، شما inurbane را به captious صفت نسبت می دهید
[ترجمه گوگل]رنگ شما را نشان می دهد بر روی سطل 10٪ - نرخ 20٪ اضافه آب، شما تقاضای inurbane تقلبی را نشان می دهد

10. To observe thing around you in a cat's view, maybe the used captious boss and heart-struck lost love will be abandoned away from your life.
[ترجمه ترگمان]برای مشاهده چیزی در اطراف شما در دید یک گربه، شاید the مورد استفاده قرار گرفته و عشق از دست رفته از زندگی شما رها شود
[ترجمه گوگل]برای مشاهده چیزی که در اطراف شما در نظر گربه دیده می شود، ممکن است رئیس فرمانده مورد استفاده قرار گیرد و عشق از دست رفته به قلب شما از زندگی شما رها شود

11. How to satisfy a net to buy customer people captious appetite?
[ترجمه ترگمان]چطور باید یک تور را ارضا کرد تا مشتریان خریدار را دوست داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]چگونه برای برآورده کردن یک خالص برای خرید مشتری مردم اشتیاق اسرار آمیز؟

12. Such company and withstand of administrative mechanism ability are the most captious the test with the most mature American capital market.
[ترجمه ترگمان]چنین شرکتی و مقاومت در برابر توانایی مکانیسم اجرایی، most ترین بازار سرمایه آمریکا هستند
[ترجمه گوگل]چنین شرکتی و مقاومت در برابر توانایی ساز و کار اداری بیشترین تست را با بازار بالقوه بازار سرمایه آمریکایی دارد

13. Referred notarial deed to serve as evidence namely, on the court, the accused also just can is opposite notarial deed is captious, have a bit omit advocate notarial deed is invalid at every turn.
[ترجمه ترگمان]اقدام به عمل کردن به عنوان مدرک در دادگاه، متهم نیز تنها می تواند مخالف عمل notarial باشد، با این حال، حذف یک بیت از عمل notarial در هر چرخش، کمی حذف شده است
[ترجمه گوگل]اشاره به عمل اسناد رسمی به عنوان شواهد به عنوان مثال، در دادگاه، متهم نیز فقط می تواند مخالف است که اسناد رسمی اسیر است، کمی نادیده گرفته است طرفدار عمل اسقفی در هر نوبت نامعتبر است

captious criticism

انتقاد از روی بهانه‌گیری



کلمات دیگر: